الان زندگی خواهر بزرگم بهم خورده برای سومین بار داره طلاق میگیره
بعد انداختنش گردن من بدبخت از همه جا بیخبر
موقع اختلافم با شوهرم رفتم تهران خونشون
بعد اونا تلفنی با شوهرم دعواشون شد و فحشش دادن
من وقتی فهمیدم باشون دعوا کردم که چرا تو زندگیم دخالت اشتباه کردین باید بش میگفتین بیاد باهم حرف بزنیم
اوناهم پرتم کردن از خونشون بیرون
شوهر خواهرم توی کار خلاف بود
منم عصبانی بودم بش گفتم میرم لوت میدم که پوستتو بکنن
بخدا اگه من لوش داده باشم
وقتی اومدم شهرم خونه بابام نمیدونم کی و چرا و کجا اینارو لو میده و مامور میریزه تو خونه و شوهرشو دستگیر میکنن