2777
2789

سلام 

واقعا نمیشه دیگه توی این روزگار به هیچکس اعتماد کرد 

روزگار عجیبیه 

آدم حتی از خانواده خودش هم ضربه میخوره

خدایا توی این دنیا من فقط تو رو دارم که از همه بزرگتری

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

آخ گفتی خانواده بدترینه واسه درددل

بخدا من همش ضربه های زندگیمو از خانواده ام مخصوصا مادرم و دوتا خواهرا بزرگترم خوردم

حتیییی خراب شدن زندگیم وو طلاق گرفتنم

خدایا توی این دنیا من فقط تو رو دارم که از همه بزرگتری
چیشده ک نمیتونی اعتماد کنی ؟تو این دوره و این زمان آدم حتی نمیتونه به خودشم اعتماد کنه چه برسع به بق ...

 اره میگم کلا آدم قابل اعتماد کم پیدا میشه 

دهنم وا مونده از خانواده خودم

خدایا توی این دنیا من فقط تو رو دارم که از همه بزرگتری
مگه چیکار کردن که طلاق گرفتی


دخالت بیجا که من انقد احمق بودم نمیفهمیدم 

پخش کردن حرفای زندگیم که بهشون میزدم 

و گندهایی که زدن و به گوش شوهرم رسید و بهم گفت لابد توهم توی دوران مجردیت اینکاره بودی 

خدایا توی این دنیا من فقط تو رو دارم که از همه بزرگتری

الان زندگی خواهر بزرگم بهم خورده برای سومین بار داره طلاق میگیره 

بعد انداختنش گردن من بدبخت از همه جا بیخبر

موقع اختلافم با شوهرم رفتم تهران خونشون 

بعد اونا تلفنی با شوهرم دعواشون شد و فحشش دادن 

من وقتی فهمیدم باشون دعوا کردم که چرا تو زندگیم دخالت اشتباه کردین باید بش میگفتین بیاد باهم حرف بزنیم

اوناهم پرتم کردن از خونشون بیرون 

شوهر خواهرم توی کار خلاف بود 

منم عصبانی بودم بش گفتم میرم لوت میدم که پوستتو بکنن 


بخدا اگه من لوش داده باشم 

وقتی اومدم شهرم خونه بابام نمیدونم کی و چرا و کجا اینارو لو میده و مامور میریزه تو خونه و شوهرشو دستگیر میکنن 



خدایا توی این دنیا من فقط تو رو دارم که از همه بزرگتری

حالا خواهرم برگشته خونه پدرم 

میخاد طلاق بگیره 

بعد من خونه جدا گرفتم و بعد طلاق از پیششون رفتم

هفته پیش عروسی برادرم بود مادرم بعد عروسی میخواست شام بده 

بعد که رسیدیم دم در خونه پدرم بم گفت تو که داری میری میخای یه ماشین برات بگیرم 

عموم گفت نه خودم میرسونمش منم دارم میرم

مادرم تا دیروز تند تند بم زنگ میزد 

پول کم داشت بش میدادم 

یه هفته قبل عروسی بردمضش بازار براش پارچه خریدم 

واقعا خیلی دلم شکسته 

اونجا خونه پدرمه 

خدایا توی این دنیا من فقط تو رو دارم که از همه بزرگتری
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز