همسر من یه عشق نوجوونه ای داشته که خودش اعتراف میکنه اشتباه زندگیه نه عشق، قسم میخوره که هیچ علاقه ای نداره و منو دوس داره، الان یکساله اون شوهرشو از دست داده، این طبیعیه من همش بترسم نکنه یه موقع اون خانمه بیاد سمت شوهرم؟ آخه چندین بار با وجودی که شوهر داشت میومد پی شمادر شوهرم بهش میگفت چرا نذاشتی من عروست بشم در حالیکه شوهر من اون موقع 15 سالش بود، حتی یادمه قبلا میگفتن واسطه فرستاد به شوهرم گفت هنوز منتظرتم ولی شوهرم گفت بگو تو فکرت نیستم، نمیدونم چرا، نمیدونم واسه چی ذهنم آروم نمیشه، مدام یه ترس باهامه، خانما ما راحت میتونیم بریم یه شهر دیگه بنظرتون بریم یا رها کنم به سختی این فکر و خیال رو؟ خیلی حس بد دارم لطفا راهنماییم کنید
پیش مادر شوهرم.... اشتباه تایپی بود
چرا بترسی شوهرت اگه واقعا بی محلش کنه اتفاقی نمیوفته
به هرچی فکر کنی سرت میاد
فرکانس نفرست
خط ۷ رو ترجمه کن
اره پتانسیل اوار شدن رو زندگیت رو داره من بودم از ایران میرفتم ولی الان شوهرت فکر میکنه چقدر ارزشمنده میترسی بدزدنش
دختر تو چته؟ تاپیک های قبلتو دیدم
به خودت بیا
پونزده سالگی کجا، الان کجا؟
خود من از یه رابطه دوساله اومدم بیرون، الان با یه نفر دیگه تو رابطم، اسم نفر قبلی رو هم نمیارم
اصلا نیازی نیست نگران باشی
با حجم پیگیری اون خانوم
مطمئن باش اگر شوهرت میخواست باهاش باشه
باور کن تلفنی هم شده حتی با وجود شوهر اون باهاش در ارتباط میموند
دلمم برا اون خانم میسوزه چون واقعا نیازه تراپی بره و زندگیشو بسازه و از مرحله نوجوونیش بگذره بتونه زندگی کنه
اما در کل
همسر شما با شما ازدواج کرده تموم شده رفته
اگر میخواست تا الان صد بار ارتباط گرفته بود با اون خانم خصوصا ک طرف مایل هم هست
پس نیازی به نگرانی نیس
❌️ فقط اسمشو نشونیش و.. رو جلو شوهرت نیار تکرار خاطره نکن واسش
وقتی شوهر داشت تا دلت بخواد برای حرص درآوردن من اطرافیان اسمشو میاوردن، چه برسه به اینکه الان شوهرش فوت کرده، تا حالا هیچ نقطه ضعفی نشون ندادم جلو روشون، و الا دیگه نور علی نور میشد، مشکل اینه اطرافیان کرم میریزن، وقتی همین خانم بچه اش نوزاد بود خواهر شوهرم عکسشو فرستاد برای شوهرم، تو بگو من حق ندارم نگران باشم؟ وقتی چنین اطرافیان شوهرم داره، والا تا الان هم هیچ کاری نکرده باشه باید خداروشکر کنم
من نه، خدا شاهده هیچ کس تو زندگیم نبود و ارتباطی با هیچ کس نداشتم، با این قضیه شوهرم میگفت ای کاش یکی تو زندگیت قبل از من بود تا بدونی این علاقه و عشق نیست و فکری بهش نمیشه، یه سر به تاپیکام بزن، من تا بچمون دنیا نیومد نگفت ازدواج با من زوری بود و اون دم نمیزد بخاطر خانوادش، ولی گفت الان عاشقمه، اما دیگه من اعتماد ندارم و حقمه، 5 سال چیز کمی نیست که بشینه بگه دوستت دارم بعد بیاد بگه نه از الان عاشقتم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
