چند روز پیش تو یکی از مهمونی های خانوادگی بودیم
زن عموم اومد گفت ما با ازدواج (اسم دخترشو گفت ) با آقا …. موافقت کردیم
خواستگار دختر عموم یه دکتر عمومی هستش حالا زن عموم هی میگه هی میگه انگار ما تا حالا دکتر ندیدیم
این به کنار من خیلیم خوشحال شدم واسه ازدواجش
بعد زن عموم برگشت گفت ( اسم من و دخترش ) این و این که از بچگی باهم بودن کپی هم بودن
تو بچگی قیافمون شبیه بود )
ولی انگار بختشون یکی نشد
اینا رو همه با حالت خنده و شوخی گفت ولی شما بودید بهتون برنمیخورد ؟؟
دخترت داره عروس میشه مبارکش چیکار من داری؟!