2777
2789
عنوان

تجربه تلخ من و دندونپزشک بی دقت

253 بازدید | 21 پست

سلام ۳روز پیش نوبت داشتم واسه کشیدن دندون عقلم .خلاصه صبح بامامانم رفتیم برام عکس OPGنوشت رفتم گرفتم دوباره برگشتم خانم دکتر خدا میدونه دکتر بود یا نه یه دختر جوون لاغر که گفتم تودلم خدایا این یعنی زورش میرسه دندن عقل به اون بدقلقی رو بکشه. عکس منو دید بعد گفت برو بشین من نمیدونم یه استرس خاصی داشتم تجربه اولم نبود قبلش یکی از دندون عقلامو کشیده بودم یکیش روهم جراحی  کردم  اصلا بدون هیچ دردی و خیلی راحت. اما این سری نمیدونم چی شد که پیش این خانم دکتر رفتم اخه جای شناخته نشده ای نبود.اومد برام بی حسی زد اصلا بی حسیش درد نگرفت. این یه بی حسی معمولی که واسه پرکردن میزدن واسه من زد بعد بلافاصله بدون این که بزاره دندونم بی حس شه اومد شروع کنه به کشیدن وای همون لحظه اشاره کردم که درد دارم .گفت یه بیحسی دیگه میزنم برا دوباره زدو شروع کردو.. ادامشو پست بعد میزارم طولانی نشه مرسی از وقتی که میزارید برام خیلی خیلی بهم فشار روحی وارد شد  

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

سر همسر منم همین بلا اومد. خانمه نتونست بکشه کارو نصفه نیمه ول کرد با کلی درد و خونریزی همسرم رفت پیش یه آقای دکتر باتجربه در عرض سی ثانیه کشید. 

لطفا درخواست دوستی ندید. اگه کار مهمی دارید ریپلای کنید

وایی شبیه همین تجربه اما با دندون پزشک مرد داشتم

مادرمم کنارم بود اما اقاهه انگار واقعا گاو بود

همزمان دوتا دندون عقلمو کشید خیلی وحشیانه با انبر و...  شعورش نکشید اینا ریششون محکمه خب حداقل یکی رو اول میکشید بعد اون یکی

 قشنگ حس میکردم رفتم پیش قصاب تا دندون پزشک😐

بی حسیشم به درد عمش میخورد


یعنی انقددد اون روز من حال روحیم بد بود گریه کردم

انگار یکی کتکم زده بود 🥲 فقط فحشش دادم مرتیکه ی احمقو 

یعنی حدود ۵بار به من بیحسی زد بار اخر که خواست بکشه بهش میگفتم تورو خدا توروخدا درد دارم اشکامم میومد  بعد باحالت طلبکارانه گفت اینا فشار دستمه طبیعیه و منو ول کرد گفت اینطوری که نمیشه ول کرد رفت بیرون منم استرس شدید همراه با اون دردی که کشیدم و تپش قل بالا به خاطر بی حسی ها دستو پام میلرزید

اشکمم میریخت اخه خیلی درد داشت خدا خیلی بد بود

ول کردم اومدم بیرون حتی نگا به دکتر نکردم انقدر که درد داشتم و تپش قلب رفتم پیش مامانم گفتم مامان این دندونم اصلا بی حس نمیشه اینم داره همینطور ادامه میده به بی حسی زدن اخه خوب نیست زیادیش. بعد زنگ زدم شوهرم اومد دنبالم رفتیم پیش یه دکتر خیلی خوب تا عکسمو دید گفت دندونم عفونت شدید داره واسه همین بی حس نشده چطکر دکتره تشخیص نداده

نگو دندونم عفونت داشته که بی حس نمیشده 

خدایا اگه هنوز،زیر،دستش نشسته بودم بازم میخواست کارشو ادانه بده و هی به من بی حسی بزنه من هنوزم حالم بده دستو پام یخه و بی حالم عوارض بی حسی ها هست 

دکتر نفهمیده بود دندونم عفونت داره 

بعد تناس گرفتم با منشی دکتره گفتم چطور دکترتون نفهمیده دندونم عفونت داره من اینهمه عذاب کشیدم بی حسی رفت تو بدنم .منشی هم پر رو پر رو گفت خانم شما مشکل رفتاری دارید بدون عذر خواهی ول کردید رفتید. یعنی اون لحظه خدا میدونه چ حالی داشتم گفتم انگار من اینجا باید طلبکار باشم ن شما خلاصه زیر بار نمیرفت میگفت دندون شما عفونت نداشتع

دکتر نفهمیده بود دندونم عفونت داره بعد تناس گرفتم با منشی دکتره گفتم چطور دکترتون نفهمیده دندونم عفو ...

بعد گفتم دکتدتون اصلا دکتر نبود اگه بود میفهمید اینهمه بی حسی میزنه و من درد دارم یه جای کار میلنگه و منشی بدش اومد و بهم توهین کرد منم گوشی رو روش قطع کردم انقدر که فشار عصبی روم بود  

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز