شوهرم بهم محبت نمی کنه

خیلی خوبه . پسر من الان سه سالشه الان داره صحبت کردنس کامل میشه البته هنوزم کامل کامل نیست. من از ده ماهگی براش پکیج آموزشی گرفتم کارتونای انگلیسی و اینا داشت براش پخش میکردم اما به نظرم همون باعث تاخیر کلامیش شد . دیگه پخش نکردم گفتم اول فارسی رو یاد بگیره بعد  

خدا لعنتشون کنه مردای بی عاطفه رو 

یکیشم شوهر خودم باشه

این یعنی تو قبلا اون معیارها رو داشتی. آدمی که قبلا یه بار این شکلی عاشقت بوده باز هم میتونه عاشقت بشه و براش یگانه ترین زن دنیا بشی. احتمالا یکی دو تا از اون معیارها تغییر کردن باید کشفشون کنی و دوباره برشون گردونی

جات وسطه بهشته چون الان وسطه جهنمی..

دلیل دلشکستگیش چیه؟ خیانت عوامل زمینه ساز داره باید اون عامل رو پیدا کنی ریشه کنش کنی

تو اصلا نباید به روش میاوردی و نباید به خانوادش میفهموندی اینطوری هم باعث شده خجالت بکشه هم روش باز بشه با خودش میگه اون سری که خیانت کردم چیکارم کردن مگه ؟ تازه وقتی باهام کنار اومدن برم اره ...

ببین احساسی تصمیم نگیر اینکارایی که الان میکنی رو باید قبلا میکردی نوشدارو بعد مرگ سهراب اخه ؟؟؟

من پشت اونو نمیگیرم رفتارش خیلی زشت بوده 

حرفاتون درسته اما با تیکه آخرش من موافق نیستم. وقتی کسی توانایی کنترل هیجانات خودشو نداره و با یه عشوه یه زن غریبه که اونم احتمال زیاد شوهر داره بخواد از خود بیخود میشه و به زن زندگیش که عمر و حوونی و سلامتیشو تو زندگی این مرد گذاشته براش بچه آورده و چراغ خونشو روشن نگه داشته خیانت میکنه چرا باید زحمت درست کردن این خرابکاری به دوش اون زن بیگناه باشه؟ حالا بیاد ناخودآگاه شوهره رو کشف کنه که چه انتظاراتی داره که زن خودش اونا رو نداره اما زن همسایه مامان فلانی و احتمالا زن فلانی اونا رو داره؟ بعد بره اونا رو برآورده کنه ؟  همینجوریش زن بیچاره یه سر داره هزار سودا دیگه والا اینا اضافه کاریه. بعدم به نظر شما یه زن غریبه که تو زندگی طرف هیچ زحمت و مسئولیتی به عهده ش نیست مثلا کدوم معیار ناخودآگاه اون مرد خیانتکار و داشته که نرده به سمتش جذب شده؟؟ نظم و مسئولیت پذیری و دقت و خانه داریش مد نظرش بوده؟؟؟ یا صرفا یه پایه واسه عشق و حالشه؟؟ به نظرم اینا بهانه ست. آدمی که میره سمت خیانت با این حرفا میخواد کارشو توجیه کنه اگه نه اگه نصف محبتی که به یه زن غریبه میکنه به زن خودش کنه صد برابر اون براش پایه عشق و حال میشه اما مردا خودشون دریغ میکنن در آخرم زن بیچاره رو مقصر جلوه میدن 

ولی قبلش گفتی میگه دلش شکسته. درسته تنوع طلبی هم یکی از عوامله ولی ممکنه دلایل دیگه ای هم داشته باشه و قابل حل هم باشه

اگه به حال خودش ولش کنیم که به همین کاراش ادامه میده و یه زندگی کامل از هم میپاشه. زن باید محرک تغییر مرد باشه. اگه زن تغییری ایجاد کنه و مرد متوجه این تلاش بشه خودشم رفته رفته شروع به تلاش کردن میکنه. مردا اکثرا دچار این لغزش ها میشن حالا یکی میتونه خودشو کنترل کنه دیگری نمیتونه. اونی که نمیتونه رو باید از چاهی که افتاده نجات داد و هیچکس از ناجیش بدش نمیاد نه؟