سالی دوبار دست جمعی خونه مامانم شام میریم البته در طول سال میگه ولی چون زیاذحوصله نداره مراعاتش میکنیم نمیریم شایددرحدشب نشین ؛چندسال برخلاف میل باطنیش شب یلدا دعوتمون میکنه البته زنگ میزنه ولی هی میگه خسته شدم چند میلیون خرج تون شدبعدشم بگیم نمیام گریه وگله گزاری که مگه چندسال زنده ام باباتون خاب دیدم ازتون ناراحت بوده تا اینکه پارسال که رفتیم یلدا مامانم گفت زن داداشتون چراسهم خودش میبرع مگه پول داده درحالی که من بهشون گفتم مامان نمیتونه چیزای باقی مانده رومصرف کنه هرچی سهمتونه ببرید خونه بخوریدچون خودمم این اخلاق دارم سهمم مهمونای خودمونی رومیدم ببرن خونه بخورن بعداون حرفش فهمیدم داره بمن میگه چون بعدش ساک زن داداشموپرکردمنم چیزی نیاوردم حالا امسال دلم نمیخادبرم چون دارع بزورمهمونی میده محبورکه نیست بزورمهمونی بده
شما اشتباه کردی گفتی اونا سهمشونو ببرن
بین دو راهی پول دلش مونده نمیتونه یکی و انتخاب کنه
نرم آه میکشه برم دوست نداره نمیدونم چکارکنم
برید و ازش دلجویی کنید اگ گفت چقد خرج شد بگید وای دستت درد نکنه خیلی زحمت کشیدی چقدم خوش گذشت.
شما چرا از کیسه خلیفه بخشیدی؟ اولا هربار میری دست خالی نرو اونم ممکنه مشکل مالی داشته باشه دوم اینکه خونه کسی حتی خواه و مادرت از غذهای مونده نبخش به بقیه من کسی خونم بگه غذا بده فلانی ببره واقعا بهم بر میخوره
حالا بر عکس به شدت از مهمونی که باقی مونده غذا رو ببره متنفرم
من باشم نمیرم ،و حتما به روش میارم که اگر بد بود پس چرا خودت ساک خانم برادر رو پر کردی پس حتما منظورت من بودم ،بزار بفهمه کارش زشته
برو مامانته ولی بگو زیاد اسراف نکنه و کمتر تدارک ببینه تا چیزی نمونه بخواهید ببرید
بعد فقط نگاهش به ساعت بود ببینه کی پامیشبم
ول کنین این حرفا رو برین دورهم باشین ، نهایتش اینه نذارید مادرتون زیاد خرج کنه خودتونم کمکش کنین ، مادربزذگ منم تا زنده بود اینجوری بود دلش نمیومد خرج کنه کم کم مهمونی ها کمتر شد و اخرا هم کنسل شد زیادم پیر نبودا ۶۵ سال سن داشت سرحال بود اما یکم خسیس بود اما بعدش که طی تصادفی ازدستش دادیم میگیم کاش بود کاش میرفتیم فقط یه آش رشته میپخاسم دورهم میخوردیم همین
منم اگه کسی بگه غذا بده ببرم بدم میاد.راستش خب ادم اشپزی کرده حالا میتونه یه وعده فرداشو استراحت کنه.
حالا اینا به کنار یکی دگ برا ادم تصمیم بگیره ادم ناراحت میشه.ببین شما چی گفتی یا چیکار کددی که مامانت ازت ناراحته.من جات بودم زنگ میزدم بهش،با مهربونی میگفتم مامان اخه زحمت میفتی،خرج گرونه،اذیت میشی،بخدا دلمون نمیاد تورو اذیت کنیم.یه کم دلجویی کن یه کم تعارف الکی بکن.ببین مزه دهنش چیه.ادم پیر مثل بچه میمونه.نه اینوریه نه اونوری.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
