بچه ها اگه بجای من بودیدمیرفتیدیابهتون برمیخورد

خب ببین این خاصیت پیریه.میترسه.از روزی که بی پول بشه و محتاج.کاملا هم طبیعیه.اصلا ناراحت نشید فقط بهش دلگرمی بدید،یه سری چیزا راهم خودتون ببرید.ما هر وقت بریم خونه مادریزرگم وسایل خوراکی را بقیه میخرن.مثلا مادرم یا خاله هام.معمولا هم به صرف غذاهای ساده یا نون و سبزی میریم خونش،برگشتنی هم اکثرا من و خواهرم و دختر خاله هام یه پولی بهش میدیم.در حد دویست اینطورا.کمه ولی رو هم جمع میشه لاقل میشه خرده ریز خرید.خونشم مثل روز اول میکنیم برمیگردیم.

بنظر من اصلا مامانت خرج نکنه .هرخانواده خودش غذا درست کنه ببره . اونم سنش بالاس .هم گناه داره اشپزی کنه . هم دیگه بعدش ناراحت حرفی نیستی . یا اگه نمیشه .یه پولی بذار تو پاکت بهش بده .حداقل جای غذایی که میخورید . ناراحتم نشو .همین ناراحتی هاست هزارتا مریضی میاره به جونت ‌ پول و مادیات فرعه زندگیه .مهم سلامتی و دورهم بودنه .که تکرار نمیشه

سو استفاده چیه،خب ببین رک ازش بپرس مامان نارتحتی از چیزی،یا درمورد جریان زنداداشت بگو ببخشید مامان من گفتم.فکر کردم تو هم اینجوری دوست داری.ولی نباید میگفتم.خدا اون روزو نیاره یه موقعی میرسه ادم حسرت غر زدناشونو میکشه.مادر من دیالیزیه.شرایط پیوند کلیه هم نداره.واقعا نگرانم که یه روزی دگ نتونم در خونشو باز کنم.

عیب نداره .شما به این دقت کن مادرته .ان شاالله همیشه سلامت باشه .خدایی نکرده دور از جونشون اگه یه روز نباشن حسرت همین روزارو میخوری. بیخیال .خودتو ناراحت نکن .از سمت خودت چیزی نبر خونت .شده یه چیم با خودت ببر .یا مرغ و گوشت .یا پول تو ماکت . برو و خوش بگذرون .

من اصلاً بهم بر نمیخوره چون مادرم هست و وظیفه خودم میدونم بهش سر بزنم 

و اینکه من عادت دارم وقتی مراسمی هست اکثر وسایل رو خودم میخرم از طرفی داداشام و خواهرم  هم کلی خرید می کنند 

و در کنار همه اینها پول هم میدیم مامانم که اذیت نشه با اینکه بابام زنده هست و مامانم هم خودش گاهی خیاطی میکنه 

و مورد بعدی اینکه تمام کارهای خونه از پخت و پز و تمیز کاری رو خودمون انجام میدیم که فشاری به مادر نیاد به هر حال طبیعی هست که خسته بشه و حرفی بزنه 

تا زنده هست قدرش رو بدونید 

به دل نگیر،مادر منم با همه خوبیش اینجوریه.مثلا از لحاظ مالی به خواهر برادرام بیشتر میرسه.ولی خب برا منم گهگاهی بچه هامو نگه میداره.من به دل نمیگیرم.خدارو شکر من محتاج این چیزا نیستم.هر وقتم دلم ازین رفتارا بگیره میگم خدایا خودت بهم بده تا چشمم به دست بنده ات نباشه.مثلا من بیشترین کادوی تولد و ...را بهش میدم.ماهیانه یه مبلغ کمی بهش میدم.یه وقت مهمونش باشیم وسیله نداشته باشه پول میزنم بره خرید.اما خب اون بیشتر رسیدگی مالیش برا خواهر برادرامه.من بهش پول میدم میده به اونا.منم اوایل ناراحت میشدم یا به دل میگرفتم بعدش گفتم ولشکن فقط و فقط الان حضور مادرم برام مهمه.اون اینجوری دوست داره دگ.مهم اینه اون از من راضی باشه و من وظیفه مو درست انجام بدم.بقیش مهم نیست.