اسی وقتی دوقلو حامله بود شوهرش میمیره بعد بچه هاش که بدنیا میان خانواده شوهره بچه هاشو میگیرن گفتن باید با برادر شوهرت ازدواج کنی که خیلیم خشک مذهب بودن ولی اسی مذهبی نبوده خلاصه مجبورش کردن با برادرشوهر ازدواج کنه و زن دوم بشه که اذیت و ازارا شروع شده بعد ازدواج به کتک کاری رسیده اسی شاکی شده و شوهرش شرط گزاشته که بچه هاروحق نداره ببره و جدا شدن و بعد سالها اسی بچش دیده که شده یک ادم عصبی بداخلاق خشک مذهب مثل عموش
پ ن:از تاپیک بغلی کپی کردم نویسنده این پست حلالم کن