زندگیم داره بهم میخوره تورخدا بیاین

سلام شما باید از فردا کاملا برعکس رفتار کنید 

یعنی خودت بشی عاشق بچه جاریت 

حتی خودت بری بیاری و نازش کنی و اصلا جلوی همسرتون نگیر 

حتی از کارش استقبال کن 

اگر شوهرت و جاریت از این موضوع دست برنداشتند بیا بزن تو گوشم 

اولا خواست حرصتو دربیاره تو هم تاییدش کن تعریف کرد بگو اره تکرارکن حرف همسرت رو 

دوم به جاری ات قلبا بی اعتنا باش ببخشید معذرت میخوام بذارگهشو بخوره چون چرت میگه باورنکن بهش بخند عمیقا 

سوم پیش قدم شو بگو بریم بیرون یه چیزی بخریم یا ببریمش تا کم کم کنترل رفت و امدو این ور اون ور رفتن بچه باشما باشه که خانم خونه هستید نه جاری اتون و اون بچه 

اگر بچه های دیگه هم توی فامیل هستند کم کم یک کاری کن بینشون فرق نذاره چه توی هدیه و چه توی بیرون رفتن بگو دلشون میشکنه دلم میسوزه 

از من به تو نصیحت از اونجا هر جور شده بلند شین ما چند سال توی یک ساختمون بودیم با عموها زن عموها دهن مون سرویس شد 

بگذار کم‌کم فرق این بچه بابقیه  ازبین بره 

(البته من واقعا خودم این حس رو قلبی دارم نسبت به بچه ها اما یکباریکی بهم گفت برخلاف نظر مادرهمسرت داری کارمیکنی و ...درحالی که واقعا هدفم این نبود چون میدونم بچه های دیگه حس بدی میگیرند از مجردی تاکنون واقعا بین بچه ها فرق نمیذارم و همه اشون رو دوستشون دارم  الان هم نسبت به یک بچه ای واقعا حس بدی دارم اما باز بخاطر اینکه غصه اش نشه ظاهری هم شده باشه فرق نمیگذارم )

و درنهایت مشغول کن همسرت رو 

میشه لینک بفرستی

درنهایت عزیزم عشقم کاملا قابل درکه ،چون جاری اتون بهردلیلی چه مقصر باشه چه خودتون مقصرباشید ،براتون ناراحت کننده است از بچه اش هم خوستون نمیاد و کارهمسرتون انگار بهتون و به دیگران  این حس رو منتقل میکنه که باوجوداینکه به شما بی حرمتی میشه ایشون دارند عادی رفتارمیکنند ،پس اون بچه گناهی نداره اینژورنگاه کن به قشنگیاش به شیطنت هاش و خود اون بچه رو ببین نه اینکه این بچه جاریتونه

خب من امروز لاگین کردم تو سایت و باید بگم که همچین مردی که عین بچه ها لجبازی میکنه رو باید با بی محلی ادمش کنی، ب اون جاریتم محل نده بزار خودش دکمشو بزنه، بابای منم اینجوری بود بگفته مامانم دیگه مامانم عملا ب هیچ جاش نبود و کم کم بچه دار شدن و بابام کشید بیرون :) پس دوست من بجای حرص خوردن بزن ب دنده بیخیالی پول بگیر ازش شام بزار و قشنگ ب خودت برس و کارای زناشویی هم خیلی محلش نده تا سرش بیاد تو حساب 

و در آخرهم اینکه وقتی بچه جاری میاد دیت همسرتو بگیر گریه کرد تو هم ادادربیارگریه کن بگو منم شوهرمو میخوام بگو لخند بزن به شوخی سوخی حرفتو بزن 

گفت حسودی بگو اره حسودم و ....و بخند 

و بی اعتنا باش یه موقع هایی 

براش خوراکی خرید که هنوز کوچولوست تو هم بگو منم میخوام 

 جلوی جاری ات بگو 

برای من شکلات خرید هایپ خرید برای بچه مثلا بیسکوییت 

همسرت اومد بگو سهم ما کو و ...

اگر اسباب بازی براش خرید غصه بخور بگو برای بچه خودمون هم بخر بذاریم کنار و ....

و درنهایت واقعا نگاه کنی میبینی خیلی بهش فکر کردی و چون اعتمادبنفست پایینه احساس ارزشمندی ات پایینه این برات سوژه شده عزیزدلم 

اگر تو بالا باشی یعنی قلبا خودتو بالا حس کنی دیگه نقاط حساست رو نمیدی دست این و اون تحریکت کنند 

اشباه مردی عکس العمل نشون دادی حساس شدی

تا بچه اونجا بود کم محلی میکردی هیچی نمیگفتی بعدم به همسرت فقط یک بار اخطار میدادی این بچه اینقدر بهت وابسته بعدا با بچه خودمون مشکل پیدا کینه فقط همین

احساس ترحم داره نسبت به بچه 

و خوب این قشنگه که مسئولیت داره تو هم همین طورباش فقط بچه رو ببین 

اما جاری اتون داره اشتباه عمل میکنه 

به جاری اتون هروقت خواست اعتمادبنفستو نشونه بگیره  بگو چه بد که باباش و مامانش خلا دارن و عموسو این بچه دوست داره 

توی جمع مدام بگو این بچه همسذمو منو بیشتر میبینه و دوست داره 

هی بچه ر‌و بکش سمت خودت مادرش وارد عمل میشه دورکنه 

چون شماو همسرت دریک تیم نیستی این کاررو میکنند دریک تیم باشی همین جاری دورش میکنه بچه رو وقتی حس کنه مادربودنش نشونه گرفته شده

تو هم حاضر شو برو 

باهاشون تو هم غیربچه بازی کن خوش بگذرون بذاربدونن مسئولیت تو هم هست 

چون‌مسئولیت برادرهمسرتون‌رو دارند میذارن روی دوش شما 

یعنی منظورم مسئولیت تو هم روی دوش همسرتون هست 

این خوبه 

باید یه جوری بچه رو بکشه طرفش و جلو همه بگه بچه فقط منو عموش رو میخات قربون صدقش برو جلو جاری 

اینجور دیگه کمکم مادره بچش رو با چنگ و دندون میگیره نیات طرفتون