هم یجورایی خوشحالم هم غمگینم هم بغض دارم هم ب خودم میگم دختر عروسیته با کسی ک عاشقشی🥺
امشب باید با بابام خدافظی کنم چون از امشب میرم خونه ی خودم ک برای صبح ک باید برم آرایشگاه سرحال باشم
چجوری تحمل کنم گریه نکنم؟چجوری تحمل کنم اشک توی چشمشو ببینم و من نترکم؟
مطمئنم داره از درون نابود میشه چون ب من وابسته ست
خونه هامونم بهم نزدیکه ولی آخرش خدافظی از خونه ی پدری یه تیکه از وجود آدم جا میمونه برای همیشه😭😭😭😭