مادرش بچه شو میاره میندازه خونمون که من نگه دارم یک سال رفتم خونش خاک تو سرم الان میاره اینجا و به مادرم کفته نزار بره بیرون چرا میره و اصلا الان نمیزارن حتی دانشگاه برم چه برسه به سر کار
میخوام دیگه بچه شو نزاره برای من چون حتی یه برگه ضمانت برام نیومد امضا نکرد بعدشم که زنگ زدن حتی جواب نداده سه روز پشت سر هم زنگ زدن فرصت دادن با اینکه شب و روز گوشی دردسترسه
به بچه چی کار داری
رک بگو دیگه نمیتونم
خدا شفات بده اصلا معلوم نیس چی نوشتی با این وضع دانشگاهم میخوای بری!!!
یه مدت نگهداری از بچهای فامیل وظیفه من شده بود انگار جوری ک‌برای خاکسپاری مادربزرگم من نرفتم اونجا خیلی بهم فشار اومد یه مدت مثلا میگفتن فردا داریم میریم فلان جا بچهام ک پیش فلانین من اعتراض نمی‌کردم اما یک ساعت قبل رفتنشون بلند میشدم میرفتم بیرون برنامه هاشون چندبار بهم ریخت دیگه تموم شد
بچشو نگه ندار بگو روی من حساب
نکنین دیگه چرامیخای مسمومش
کنی بچه رو
چطوری دلت میاد؟ خب بگو نمیتونم خلاص!
بچه چیکار داری بگو نمیتونم
مسموم نکن بچرو .ب خاهرت بگو بعد ازاین میخام برم سرکار دیگه بچتو نیار نمیتونم نگه دارم
این کارتون مصداق کودک ازاریه.. بهتره مشکلا رو با خونوادت شخصا حل کنی نه به وسیله بچه
یک سال بودی پیشش خب
اینکه مادرت به حرف اون نمیذاره بری بیرون و دانشگاه و... مقصرمادرته
بچه هم حتما میذاره پیش مامانت نه پیش تو
چجوری میتونی حتی به اسیب رسوندن به ی بچه فکر کنی؟
درکت میکنم .
بهش بگو نمیتونم نگه دارم حوصله ندارم دقیقا دلیلتو بگو
ضمانت چیه امضا چیه.. چی نوشتی
برو تو اتاق درو قفل کن بچه نیاد پیشت
اذیت کن گریه اش رو در بیار ولی مسمومش نکن
چه خواهر اشغالی داری
