دوساله جداشدم تو تایپیک های قبلم نوشتم به خاطر فحشو بی ادبیه دختر شوهرم واخلاقای تند شوهرم جدا شدم با اینکه هزارتا سختی کشیدیم تا ازدواج کردیم وهمه می‌دونستن برای هم میمردیم ولی ۳سال زندگیم شد جهنم جلو دخترش میگفت بخاطر این زن گرفتم اولویتم بچمه تو وظيفه اته ببخشید ....بشوری با اینکه دخترش ۱۸سالش بود ازنظر تحصیلی وزیبایی وخانواده ازش بالاتر بودم ولی انقدر تحقیرم میکرد که دیگه اعتماد به نفس نداشتم یه شب بعد یه دعوای سخت باخودش ودخترش جداشدم الان مدام ول نمیکنه میاد سرکارم انقدر توگوشم خوند که اشتباه کردی واقعا یه وقتایی که بهم فشارمیاد میگم واقعا راست میگه ؟؟ ماشین چندمیلیاردی گرفته مدام پزشو میده که الان توباید سوارمیشدی ولی کیفشو یکی دیگه میکنه که سوادنداره ازش حالم بهم میخوره نمیذاره ازدواجم کنم هرکی میاد مدام اذیت میکنه خودش تازه فهمیدم ازدواج کرده ولی داره جدامیشه تو سال اول میگن ازش خونه خواسته بزنه به نامش طرف حتی سوادنوشتن نداره ازنظر ظاهری وفرهنگم خیلی باهمسرم فرق داره میگه اینو طلاق میدم چون همش دعوا دارن تویکسال سه بار قهررفته یکماه یکماه واقعا نمیدونم چرا آرامش ازما فراری شده
دورشو خط بکش تمام
شما مجرد بودی که با ایشون ازدواج کردی؟
دیوونه نشی باز برگردی
دلت درد میکنع؟
به نظر منکه شما ارزش خودتو پایین نیاوردی بهترین کارو کردی
شکایت کن ازش . مرتیکه گاااو
موندم مردا چه اعتماد بنفسی دارن باهزار برابر بهتر از خودشونم ازدواج بکنن فکر میکنن منت سرش گذاشتن
خودتو نجات دادی
دوباره خام نشی بیفتی تو تله که دیگه جداشدن دوباره مکافاته موقعیت های ازدواجت هم از دست میدی
اون اگه زنش باهاش راه میومد اصن نمیپرسید تو زنده ای یا مرده الان به خاطر خودش داره میاد سمتت گول نخور
آدم سمی تا ابد سمیه پدر من چندبار تجدید فراش کرد همه گفتن بخاطر وجود بچه هاش نتونست زندگی هاشو نگه داره ما ازدواج کردیم رفتیم هنوزم نتونست یه زندگی اروم درست کنه
نمیدونم ولی خود احمقم هرکی میاد به دلم نمیشینه این با این همه آزاری که بهم داده چرا نمیتونم فراموش،کنم اون خانمی که گرفتن براش از روستاهای خودشونه کلا درحدخودش نمیدونه چون توایام سوگواری طلاق بوده حالش خراب بوده الان حالش اوکی شده میگه اینو ببخشید کردن توپاچه من منم نمیخوامش
اینجور ادما هیچ وقت تغییر نمیکنن عشق لازمه اما همه چی با عشق نمیشه پوشوند ببخشید انقدر مستقیم میگم مثل این میمونه پول داشته باشه ولی نتونه رابطه جنسی برقرار کنه بعد از چند وقت اون زندگی کسل کننده میشه به نظرم هیچی به اندازه احترام توی رابطه مهم نیست وقتی عصبانی میشیم یادمون باشه یه بعدی ام وجود داره وقتی حرمتی نباشه هیچی دیگه مهم نیست وقتی جلوی بقیه بی احترامی باشه بقیه ام احترام نگه نمیدارن
