تو مادرشی پس فردا بخواد برای یه امپول گریه کنه خودتو میبازی که
لباساشو دربیار زیر بغل و روی شکمش خنک کن با به هوله مرطوب
سعی که قطره رو کم کم بدی
خدایا ممنونم ازت ....همه اونایی ک دوس دارن مادر بشن و چشم انتظار نذار... چشم انتظاری خیلی سخته خیلی....خدایا به همه آرزومندات بچه اهل و صالح و سالم بده ... دوست من ناامید نباش
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
من یادمه اولین تب بچم از ترس زنگ زدم مامانم نصف شب بیاد
اونم چرت میزد بنده خدا ولی پسرمو لخت کرد با یه پوشک گذاشت رو پاش و کم کم قطره رو داد بهش
فقط آرامش جوابه
من از استرس دست و پتمو گم کرده بودم
خدایا ممنونم ازت ....همه اونایی ک دوس دارن مادر بشن و چشم انتظار نذار... چشم انتظاری خیلی سخته خیلی....خدایا به همه آرزومندات بچه اهل و صالح و سالم بده ... دوست من ناامید نباش