یه شوهر که مدام تخریبت میکنه باعث شدهحالم از خودم بهم بخورع
اوایل عروسی جای اینکه کنار من بخوابع داداش شو بغل میکرد هر سه چهار ماه یه بار نیاد سمتت حس زنانگی توببازی اعتماد به نفس تو ببازی محتاج محبت غریبه بشی
یکی که دهن و بچه ننه س هر گوهی مادرش خورد اونم بی چون و چرا قبول کنه
اولویتش توزندگیم خواهر برادرشه نه منو دخترم
زبونش تلخه بیش از حد. ناراحتی بقیع براش ذرع ای اهمیت نداشته باشه
نیازهای اولیه زندگی رو فراهم نکنه هر دوماه سه ماه یه مرغ برات نگیرع یه کیسه برنج برات نگیرع
روز و شب فقط مث سگکار کنی آخرم آقا دلبسته خانواده ش باشع