همه سوتیام همونجاس خبر مرگ دادنمم این شکلیه
یبار عموی مامانم سنش بالا بود بیچاره فوت شد همه منو انداختن جلو گفتن تو حرف زدنت بهتره برو خبر بده ولی با ارامش ....رفتم پیش مامانم بیچاره داشت غذا درست میکرد گفتم مامانم یه چیزی بگم اونم گفت بگو چیشده. خیلی شیک و مجلسی گفتم عموت مررررد با یه لبخند خاک برسر اونم بهم گفت دهنتو ببند مگ عمو من بچه اس شوخی میکنی 😐😑😑اون نامردا هم داشتنن پشت در میخندیدن تا اینکه خواهر بزرگم اومد خیلی گف مامانم سرت سلامت باشه عموت فوت شده اونم شروع کرد به جیغ و گریه 😐😐😐😐دیگ بعد اون هیچ خبر مرگی ندادم