خانوم ها و یا آقایون که جدا شدین حالا از همسر یا دوست جنس مخالفتون چطور فهمیدین که به پایان رسیده رابطتون؟و دیگه بیشتر از این جا نداره ادامه بدین
ازونجا که دیگه امیدی به رابطه و بهبود نداشتم
دیگه دوستش هم نداشتم
به نظرم وقتی حرمتها بشکنه ....به پایان رابطه نزدیک میشه ادم
من زندگم رو دوست دارم ولی شوهرم هیچ همکاری برای بهبود زخم های زندگیم نمیکنه میگم بشین صحبت کنیم میگه من فراموشی دارم نمیتونم درجا صحبت کنم از عهده زبون تو برنمیام میگم بریم مشاور میگه نمیام چون هرکسی قلق زندگیش دست خودشه و حس خوبی به مشاور ندارم
بعد از دو تا خیانت که دیدم دیگه خسته ام از اینکه اصلا احترام به من نمیذاره خسته ام حس یک کلفت رو دارم که صبح تا غروب بره سرکار بعدش بدو بدو بیاد بره تو آشپزخونه و کار خونه و بچه داری
همیشه بهش شک دارم چون هیچ تلاشی نکرده بری اینکه اطمینان منو جلب کنه
خانمی سخته ولی اگه میتونی زندگیتون رو حفظ کنین از خداوند کمک بخواه تا از جایی که فکرشو نمیکنی درهای رحمتشون روتون بازتر کنن و مهرو محبت به زندگیتون برگرده
توکل کن و همه چی رو به رحمت خداوند بسپار
به نظر من هر اتفاقی هم افتاده باشه ولی تا وقتی زن وشوهر همدیگرو دوست دارن میشه به ادامه زندگی امیدوار بود......تجربه خودم توزندگی.....شوهرم خطاهایی کرد ولی چون دوستم داره و اینو واقعا فهمیدم زندگیم درست شد....خداروشکر
عزیزدلم نمازاتون اول وقت بخونین ارتباطتون رو با خداوند بهتر کنین تا هم به آرامش برسین هم اوضاعتون بهتر شه
ای بابا حنای من جون من نمازم اول وقت بود دعاهام اول وقت بود ولی شوهرم اخر های حاملگی و اوایل زایمانم که حالم خوب نبود به جای اینکه کنارم باشه خیانت کرد بهم
من دوستش دارم ولی اون فکر نکنم داشته باشه
جدیدا" وقتی کار اشتباهی میکنه تو تل گرام ازم عذرخواهی میکنم ولی به دلم نمیشینه فکر میکنم از سربازکنیه
چقدر خسته و غمگيني عزيزم😔مشاور رو راضي نمي شه؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
54 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
