می اندیشم به آن روزی که جهانم تیره و تار شد و فقط من ماندم و من . دیگر خانواده ای نمانده پدری نمانده که دستی به روی سرم بکشد و تکیه گاهم باشد و مادری نمانده که نوازشم کند
خدایا آخر چرا من ؟! چرا منی که همیشه سپاسگزار تو بودم ؟!
خودت کمکم کن و صبری به من عطا کن که در این دنیای ظالم و همچنین انسان های ستمگرش دوام آورم