2777
2789
عنوان

چقد حرص خوردم امشب

1935 بازدید | 82 پست

با رفیق شوهرم و خانمش قصد کردیم بریم شمال ساعت ۲ از اصفهان راه افتادیم ساعت ۷ و نیم رسیدیم قزوین اومدیم کنار ی امام زاده شام خوردیم فکر کردم بعد از شام حرکت میکنیم ب سمت شمال اما رفیق شوهرم گف خوابم میاد شبو همینجا میمونیم اینجا خیلی سرده بچم کوچیکه از ساعت ۱۱ تا حالا تو ماشینم بچم یکم خوابید و بیدار شد و کلی گریه کرداونام چادر زدن و خوابیدن من هم ب خاطر بچم نرفتم تو چادر ک سرما نخوره کلن حالم گرفته شده

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

پتو چرا نبردی با خودتون دختر 

🟠🟡🔴📢کامنت من ، نظر من برای استارتره ،باهام مخالفی ریپلای نکن چون اینجا کسیو ندیدم با حرفای یکی دیگه متحول شده باشه   📢🟠🟡🔵

بهتر از این بود ک ببرمش تو چادر اینجا خیلی سرده

گناه داره بچه

میرفتید هتل

دوست عزیزم ممنون میشم تو تاپیک های غمگین من پست نذارید چون جوابی ندارم که بدم شرمنده♥ امیدوارم همیشه شاد باشید🌹

مشکلی نمیبینم ،حتی اگه حرکت کرده باشید باز بچه گریه میکرد بهرحال تو‌ماشینی و یجوریی دست و‌پات بستس آدم خسته میشه ،،فعلا بچه رو ساکت کن حرص نخور اول راهی هم تو ذوق نزن 

توخیانت تنهاچیزی که اهمیت نداره دلیلشه
اگ تنها بوودیم میرفتیم مجبور شدیم تابع اونا باشیم

😔

دوست عزیزم ممنون میشم تو تاپیک های غمگین من پست نذارید چون جوابی ندارم که بدم شرمنده♥ امیدوارم همیشه شاد باشید🌹
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز