دلم خيلي گرفته
مامانم وقتي ١٣ سالش بود ازدواج كرد و ١٦ سالگي منو به دنيا اورد هميشه همه فكر ميكردن خواهريم بعضي وقتها بقيه وقتي ميگفتيم مادر و دختريم فكر ميكردن دستشون انداختيم رابطمون فوق العاده با هم نزديك بود هم مامانم بود هم خواهرم هم صميمي ترين دوستم
تازه ٢٠ سالم شده بود و در شرف عروسي بودم كه مامانم بخاطر بيماري كبدي در حاليكه فقط ٣٦ سالش بود اسموني شد
واي كه چه روزهاي سختي بود جهيزيه م نصفه مونده بود مامان بيچارم چه ارزوها كه واسه جهيزيه و عروسيم نداشت ولي اجل مهلتش نداد
الان هم كه حدود هفت سال از رفتنش ميگذره هنوز نتونستم با نبودنش كنار بيام خيلي تنها شدم 😭😭😭😭😭😭😭