دوباره مامانم بیمارستان بستری شده از بس خونریزی داشت مجبور شدم ببرمش بیمارستان. توروخدا دعا کنید بخیر بگذره حالش خوب بشه مرخص بشه بیایم خونه. بخدا من به همین که پیشم باشه راضیم حتی با اینکه نمیتونست حرف بزنه غذا بخوره نفسش هم با تراک بود هنوز. پدرم را که از دست دادم الان هم مادرم ...😭😭😭😭😭😭
الهی هیچ کس توی دنیا درگیر سرطان نشه نابود بشه این لعنتی که مادر پنجاه ساله منو از پا در آورد. دکتر ناامیدم کرده ولی من هنوزم امید دارم به بزرگواری خدا دلم نمیخواد باور کنم تسلیم بشم.
خواهش میکنم با قلبهای مهربوونتون برای مامانم دعا کنید اسمش شایسته هست. دست تک تکتون را میبوسم اگر کسی هم از دوستانون خواستید تگ کنید تعدادمون زیاد بشه بلکه خدا به ما رحم کرد.