پسر عمه ام عاشق من بود
ولی اخلاق نداشت منم خیلی دوستش داشتم
۸ سال گذشته از ازدواجم هر وقت ببینمش اونقد تابلو رفتار میکنه شوهرم حساس شده حتی دلش نبود برم عروسی دختر عمه ام میگفت اون همش میاد تورو ببینه به زور التماس رفتم عروسی
وقتی عروس برون بود تیراندازی میکرد اونقد تفنگ بد گرفته بود گفتم یا الان میزنه به من یا به خودش گریه ام گرفت همه فهمیدن دردم چیه ولی گفتم ترسیدم از صدا تیر حامله بودم😭😭 با اینکه رفته اما هنوزم از داغ عشقق دارم میسوزم
نمیتونم فراموشش کنم گاهی خابشو میبینم 😭😭بیشتر از این داغونم که نمیتونم به کسی دردمو بگم 😭😭😭