سلام بچها من و بچها دعوت بودیم تولد شوهرم دوس نداشت من برم اما طرف خیلی اسرار کرد ک بیا من رفتم و وایسادم تا اخره تولد با میزبان ظرف شستمو و بعدم اومدم شوهرمم خیلی رفته بود تو قیافه من فهمیدم بعدش بدم اومد گفتم واسه چی جایی میرم بدت میاد اما مدقعی که کار مینم و توخونه ام مشکلی نداری اینم عصبانی شدو گذاشت داد زدن که اول همه رفتی اخره همه اومدی اخه من موندم تو رودروایسی وایسادم ظرف شدن بعدشم کلی هم دیگرو تخریب کردیم موقع خواب من جامو جدا انداختم اینم صدا میکرد بیا بچهاتو بخابون منم رفتم گفتم الان بچهای منن موقع دیگه بچهای توعن خلاصه گفت فردا ساعت ۶ صبحانه منو اماده میکنی منم گفتم ما هیچی هم دیگه نیستیم نسبتی نداریم باهم بعد گفت همیشه این حرفو میزنی (بخاطره اینکه چند بار خیانت دیدم ازش هی میزنمش تو سرش همیشه که تو اینجور کردی اونجور کردی و واقعا یسری وقتا حالم بده و دلچرکینم ازش و موقع دعوا میگم ما هیچی هم نیستیم ) بعد گفت من نتونم تورو ادم کنم خودمو میکشک منم گفتم بکش
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
دوما اگرم وایسادی دیگه چرا میزنی تو سرش عقده داری؟
یا وایسا زندگی کن یا در بیا برو
بعدشم حق با شوهرته اول همه رفتی اخر همه امدی
خواهرای گلم امیدوارم هرجای دنیا خدای نکرده اگه به مشکل برخوردین خدا همون لحظه نوره رحمتشو نشونتون بده توروخدا برای حل شدن مشکلم برام صلوات بفرستید خواهش میکنم انشاالله بیام این امضامو تغیر بدم و بنویسم مشکلم حل شد با توکل بخدا و توسل به ۱۴معصوم
بعدم رفتم بخابم اما گفتم بزار تا یخورده دیگه برینم بهش منم رفتم بالا سرشو گفتم ببین وقتایی که برام کلیپ عاشقانه میفرستی اصلا دوس ندارم برات کلیپی بفرستم اگرم میفرستم به ناچاره و هیچ خوشم ازت نمیاداین حرف رو هم موقع دعوا چند دفعه بهش گفتم دوستان به خاطره اینکه یاد خیانتاش میفتم واقعا پریشون میشم بعد شوهرمم گفت من اصلا گوهم ببین تو چه گوهی هستی که من تورو دارم تحمل میکنم
اینو که گفت واقعا حالم بد شد گریه میکردمو گفتم ک اگه گوهم بیا بریم طلاق بگیریم بعدم گفت ولم کن برو بگیر بخواب منم حالم بد بود بچهارو خوابوندمو خاستم نقش بازی کنم یه روسری بستم به بالای در و رفتم بالا و خودمو حلق اویز کردم و داد میزدم شوهرمم اومد اوردم پایین و داد میزد بهم که ابرومو میخای ببری میخای ابروی پدرمادرتو ببری زندگی رو برات جحنم کردی بچها این قضیه خودکشی رو هم دوبار خواستم قرص بخورم اما نذاشت شوهرم به همین خاطر این بار خیلی عصبی شد
بعد گریه میکردکو حالم بد بود دوس داشتم بغلم کنه ولی نکرد ولی من اونو بغل کردمو گفتم من دوستت دارم اگه حرفی زدم به دل نگیرو این حرفا دیگه صحبت کردیم با هم و اشتی کردیم وقتی هم خابیدیم گفتم واقعا من خیلی گوهم اونم خندیدو بوسم کرد امروزم از سرکار اومد ازم معذرت خواهی کرد منم همینطور