سلام خانوما فقط اومدم درد و دل کنم واقعا یه حس خیلی خیلی خیلی خیلییییییی بد دارم
من ۲۰ سالمه فکر نکنین بچم
من دوتا داداش دارم بچن ینی خط قرمز من این دوتان
امروز رفته بودن تو پارک جلو خونمون بازی کنن منم تو بالکن بودم مامانمم بیرون بود من از اونجا هرچند دقیقه یکبار نگاشون میکردم حواسم بهشون بود جایی نرن
بعد یهو دیدم صدای جیغ و داد یه بچه از تو پارک میاد نگاه کردم دیدم خیلی شلوغه و آدم جمع شده
بدو بدو یه چادر انداختم رفتم پایین دم در داداشامو صدا میزدم دیدم یه آقایی پسرشو انداخته زمین کتکش میزنه همونجور پاشو گرفته بود میکشید تو خیابون پسره هم داد میزد کمکم کنین و این حرفا بخدا انقدددددد دلم برا اون پسر بچه کباب شد ک نگم براتون
بعد داداش بزرگمو صدا زدم اومد پیشم داشتم دنبال اون کوچیکه میگشتم دیدم یه زنه بی ادب داره فحش پدر و مادر میده ب داداش بزرگم ببینید بخدا من هیچی نگفتم چون همه همسایه ها جمع شده بودن بیرون تاریکم بود وقتی اومد زیر نور دیدم مامان همون پسره اس یهو داداش کوچیکمو پیدا کرد شروع کرد ب کتکش زدنش آتیششششش گرفتم اون صحنه رو دیدم منم دوییدم اونور خیابون داد زدم زنیکه دهن دردیده زورت ب بچه رسیده مگ مرض داری
همونجور ک داشت فحش میداد داداش منو ک کلاس اوله کتک میزد برگشت خیلی خیلی خیلی معذرت میخام بمن گفت جن...ده