البته تک دختری
چون داداشتم هست
من واقعا مشابه شرایط شما تو اطرافم زیاد دیدم خیلی سخته
تو اون تاپیکت گفتم زن داداشم بیست ساله یه قاشق خونه ما جابجا نکرده متاسفانه اینا از خانواده های با فرهنگ پایینن محبت رو یاد نگرفتم
من یادمه مادرم خیلی مریض بود اون اوایل ازدواج داداشم حالش بد بود داداشمو صدا کردم سریع بردیم دکتر تا آخرشب برگشتیم
دیدم صدای زن داداشم میاد که میگفت مامانتو بردی دکتر منو نبردی خونه مامانم اون موقع ها زشت بودتازه عروس تنها بره بیرون باید باشوهرش یا کسی میرفت
از اون به بعد من حتی یه بارم از زن داداشم کمک نخواستم
یادمه یه بارم میگفت مگه زن داداشم به مادرم کمک میکنه من به مادرت کمک کنم اصلا اینا محبت را یاد نگرفتن دلشون پر از کینه هست
شما باید با داداشت تقسیم کار کنید شبا اون بمونه یا روزها
اگه خونه مادرت برای خودشه بفروشید همونو رهن کنید خرج خودش کنید تا بیشتر سایه اش بالا سرتون باشه