اول اینو بگم من و شوهرم باهم تو مغازه کار میکنیم، دیشب بهش گفتم صبح باهات میام، اما دیگه تا حدود ساعت 5 صبح بیدار بودیم، صبح که خواستم بیدارش کنم گفت نیم ساعت دیگه بیدارم کن برم مغازه، میخواست یکم بیشتر بخوابه،
منم گفتم خب شاید چون تعطیلیه خبری نیست نمیخواد من برم،
بعدش که دیگه پاشد و همه کاراشو کرد اومد نشست رو مبل منم نشسته بودم زمین، دستامو انداختم دور باهاش که دستامو پرت کرد اونور گفت مگه دیشب برنامه نچیده بودی بیای، منم از اینکه دستمو پرت کرد ناراحت شدم سریع رفتم کارامو کردم در عرض سه دقیقه آماده شدم که اونم زد بیرون، بهش گفتم وایستا اومدم منم گوش نکرد رفت، منم پشت سرش رفتم تا من برسم ماشینو از پارکینگ درآورده بود رفته بود، بهش زنگ زدم گفتم من تو خیابونم بیا یه دقیقه دنبالم گفت برو خونه نمیام بااینکه نزدیک بود
منم قطع کردم گوشیو، دلم میخواد باهاش قهر باشم، اما حس میکنم تقصیر خودمه