همین امشب،خونه خالم بودیم آخرشب ایجیم ودخترخاله هام رفتن خونه دخترخالم ک دورهم باشن وتاصبح حرف بزنن منم گفتم میام باهاتون ولی شوهرم نذاشت ومجبورشدم برگردم اوناهم ناراحت شدن ک من چرا نموندم پیششون.منم خیلی دلم شکست اومدم خونه خودمون الانم تنهاتواتاقم کلی هم گریه کردم