وای من یه خواهر شوهر دارم سمه خالصه همیشه درگیره می خواد همه چی حرف اون باشه منم که تو کتم نمیره اونروز خرید داشت باهاش رفتم بعد اون یه روز برای پسرم کلی خوراکی خریده بود بعد چون ماام واسه دخترش خرید کردیم خواسته عوض ا ن یه تاب شلوارک آورد منم گفتم نمگیزم سه فرصت دیگ موضوع دیگ بود باشه ولی واسه اینکه باهات بیرون اومدم نمی خوادمنت باشه سرش درحالیکه من کلی کار تا الان براش انجام دادم حالا واسه بیرون اومدن تصمیم گرفته هدیه بده کهوبه گفته خودش به شوهرم منت سرش نباشه اورده لباس میگه برو بپوش گفتم من نمی خوام ناراحت میشم کاری نکردم میگه سرتق نباش برو بپوش گفتم وا خب نمی خوام دیگ گفت من میگم بایدبپوشی گفتم قرار نیست همیشه هرچی شما میگی بشه من به این عنوان از شما هدیه نمیگیرم هر مناسبتی بود می گرفتم ولی واسه اینکه اومدم خیابون باهاتون قبول نمی کنم