حالم خوب نيست …
حتي كسي رو ندارم كه باهاش حرف بزنم
خانواده ام ، خانواده ي حمايتگري نيستن
اينجوري بگم كه تا الان هرچي هم خودم داشتم ازم گرفتن
خدا شاهده كه هرچي هم از شوهرم پول و خرجي ميگيرم
براي همين خانواده خرج ميكنم
همين ماه پيش در حدود ٢٠ م فقط كمك خرج ماهيانه بهشون دادم - " به صورت خريد ميوه و شوينده و كالاهاي سوپرماركتي و ….. " مايحتاج خونه
مجرد هم بودم ، هرچي طلا داشتم " خودم داشتم" - همرو فروختم واسه گذروندن مراسمهاي ازدواجم - تا بابام سرافكنده نشه و … فقط بتونيم بگذرونيم -
فقط اينو بگم كه موقع مراسم من شده بود ،
بابام ميگفت به من چه !؟
بره خودشو بده " يعني من " 😂
اينم بگم كه هنوزم از من پول ميخوان ….
چند روز پيش شوهرم يودم ، امروز كه اومدم خونه ،
تا صبح چشمم رو باز كردم مامانم گفت : بابات ميگه
يه سكه بده به من ، بعدا بهت برميگردونم -
بعدم گفتم ندارم - نميتونم بدم ،
برگشته ميگه تو بايد از اين خونه بري -
" اين حرفها اول صبح باعث شد كه تبخال زدم "
حالا بگذريم ….
من ازدواج كردم - عقد كردم -
شوهرم مرد خوبيه - حمايتگره -
اما با اون هم مشكل دارم - مشكلمون روابط زناشويي هستش
و اون ديگه الان خودشم قبول كرده كه مشكل داره
حالا بايد به فكر حل مشكل جنسي شوهرمم باشم