بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من شما رو نمیدونم اسی ولی اطرافم پر از طلاق هایی شده که از سر بچگی و لجبازی و خودخواهییه
این قدر نگوییم باید به عقاید هم احترام بگذاریم آنچه قابل احترام است حقایق است نه عقاید...!! هیچ عقیده ای محترم ومقدس نیست زیرا میتواند ریشه در جهل وخرافه ودروغ داشته باشد...میتواند گفتمانی از داعش یا شری سازمان یافته باشد...احترام به بسیاری از عقاید میتواند توهین آشکار به شعور خودمان باشد...!
ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
من الان چجوری کوتاه نیام مادرشوهرم هر روز ب خونم جنگ میندازه وقتیم قهر میکنم نمیزاره شوهرم بیاد؟
وقتی چند سال از زندگیت بگذره میبینی مادر شوهر دلیل بر جدایی نیست و شما هم نباید بری قهر اونجا که زندگی میکنی مال توعه و باید محکم ازش حفاظت کنی
این قدر نگوییم باید به عقاید هم احترام بگذاریم آنچه قابل احترام است حقایق است نه عقاید...!! هیچ عقیده ای محترم ومقدس نیست زیرا میتواند ریشه در جهل وخرافه ودروغ داشته باشد...میتواند گفتمانی از داعش یا شری سازمان یافته باشد...احترام به بسیاری از عقاید میتواند توهین آشکار به شعور خودمان باشد...!
خب عزیزم تو چطور زنی هستی میشینی مادر شوهرت به خونه ات جنگ بندازهاصلا چرا قهر میکنی زن نباید قهر کنه ...
لطفا وقتی با من حرف میزنی مودبانه حرف بزن از جمله تو چطور زنی هستی من هشت ساله صبوری میکنم وقتی شوهرم میاد بهم میگ اولویتم خونوادمه برو اگ ب مادرم چشم نگی طلاقتو میدم بجز رفتن چاره ای هست؟
دلیل اصلی جدایی شوهرمه ن مادرش مادرش دلیلشه اون میگ مثلا باید ب زور بیاد خونم ازم حرف بشنوه چشم بگ و ...
بهش اهمیت نده یه مدت سعی کن کلا از همسرت قطع امید کنی انگار نیست اگه موقعیت داری باشگاه بری یا کلاسی که سرگرم بشی
هر چی حساس تر باشی خودت اذیت میشی فقط تحمل کن با زبون خوش ببخشید همسرتون گول بزن شاید از خر شیطون پیاده شد
این قدر نگوییم باید به عقاید هم احترام بگذاریم آنچه قابل احترام است حقایق است نه عقاید...!! هیچ عقیده ای محترم ومقدس نیست زیرا میتواند ریشه در جهل وخرافه ودروغ داشته باشد...میتواند گفتمانی از داعش یا شری سازمان یافته باشد...احترام به بسیاری از عقاید میتواند توهین آشکار به شعور خودمان باشد...!