پس فردا عروسیمه رفتیم طلا عروس بخریم دو تا انگشتر خریدن کلا رسم اینجا همینه
بعد خوانواده من دعوا کردن که یه انگشتر برای انگشت کوچیکش یه انگشتر هم برای انگشت وسط بخرین
اونا هم میخواستن کوچیکتر بخرن
حتی خدافظی هم نکردن
شوهرم زنگ زد میگه چرا خوانوادت اینجوری کردن خیلی مارو تو فشار میزارین
هزینه تور عروس و آرایشگاه هم به داماد گفتن زودتر بریزین اونم به من میگه یکم وقت بده میریزم الان خیلی تو فشارم
اینا هم اصلا منو آدم حساب نمیکنن تو جهیزیه ام هم چرخ خیاطی یا تخت یا ... نخریدن برام
حالا میخواستم تو عروسی برای داماد اول حلقه بخرم بعد دیدم بابامم خیلی تو فشاره خود شوهرم گفت ساعت بخر
الان زنگ زده میگه من ساعت خریدم تو یه چیز دیگه بخر منظورش حلقس
رسممون همینه توضیح بدم طولانی میشه نگین حلقه با داماد یا ....
الان من چیکار کنم