سلام. ادم تو هر سنی و با توجه به شرایطش یه افکاری داره و یه تصمیمی میگیره حالا چه درست چه غلط
من الان افکارم و شرایطم با گذشته خیلی فرق کرده
ولی خب چند سال یکی از اقوام یه دختری رو بهم پیشنهاد دادن اونموقع قبول نکردم چون شرایط ازدواج نداشتم و در ثانی دختره خیلی پسندم نبود. البته یه کلام هم با دختره صحبت نکردم نمیدونم اون اقوام ما هم شاید هیچی بهش نگفته باشه و اون کاملا بی اطلاع بوده باشه
خلاصه که دختره ازدواج کرد. انصافا هم دختر خوبی بود.
من یه بار تو یه مراسمی دیدمش گفتم کاش باهاش ازدواج کرده بودم. واقعا پشیمون شدم
میدونم اون الان متاهله. ان شالله خوشبخت بشه. گذشته ها هم گذشته میدونم فکرم غلطه ولی خواهشا کمکم کنید چجور شیطان رو لعنت کنم که اون دختر نیاد تو ذهنم همش میگم کاش باهاش ازدواج میکردم همش افسوس میخورم اصلا حالم خوب نیس
یکی از دوستام گفت تو مشکلت ازدواجه مشکلت اون دختر نیست درست میگه؟