و ی روز قبلش شوهرمو ابجیاش با مامانش سوپرایزم کردن ک مثلا روز تولدم دقیق نباشه و من همش منتظر تبریک و اینا😂 واقعا خیلی خوشحال شدم با مامانمم هماهنگ کرده بودن ک منو سرگرم کنه همسرم اومد داخل و چن دیقه ای نشستیم یهو ابجیش زنگ زد همسرم رف درو باز کرد بعد خواهرشوهرام اومدن داخل کیک و برف شادیو و کادووو.. واقعا سوپرایز شدم 🥹🥹🥹🥹🥹
تازه همسرم با ابجیش بحثش شده بود و مثلا قهر کرده بود البت ن قهر طولانی 😅ولی باز سنگ تموم گذاشتن براممممم🫠🤍
و این شد اولین تولدی ک کنار هم بودیم و امیدوارم تا سالهای سال همینطور باشه برامون✨🥲♥️