خلاصه از حال زندگیم
پدرم کار اصلیش کشاورزه ولی زمین و باغ زیاد داره
روستا نیستم حومه یه شهر هستم
منم صرفا براش کارگری می کنم
هم اینکه اخلاقش رو مخم میره تحملش می کنم
ولی آدم بسیار خوبیه
هیج دوست یا آدم همرنجی اطرافم ندارم
هر ازگاهی حوصلم سر میره میام اینجا
کاری با کسی هم ندارم
بی شرف هستم اگر دنبال رابطه یا اینجور موارد باشم