زمان دانشگاه ترم آخر کل کلاسمون با استاد زبان به مشکل خوردیم خیلی اذیت میکرد ما هم اعتصاب کردیم نرفتیم سرکلاسش
یه جلسه مدیر گروه اومد مشکل رو برطرف کنه من و دوستم تو کلاس نبودیم یعنی دیر رسیدیم
وارد کلاس شدیم داشتیم میرفتیم ته .. (استاد هم جلو کلاس نشسته بود) هی با بچه های ته کلاس چشم و ابرو میومدیم ماهم در حال حرکت و اه و ایش میکردیم و ریز ریز میخندیدیم
یهو چشمون افتاد به مدیر گروه با اون سیبیل های کلفتش و ابروهای هشتش ته کلاس نشسته بود اخم کرده بود به ما😨😱
وای نمیدونستیم بخندیم یا گریه کنیم 🙈😂😂
ای ضایع شدیم ای ضایع شدیم😆😆😆