2777
2789

من خودم ادمی هستم ک خیلی سوتی میدم.. زبانی..

یبار توی یه جایی ک داشتم کنفرانس میدادم و استرسم داشتم.. بجا اینکه بگم اشرف مخلوقات.. قاطی کردم گفتم مشرف اخلوقات😆

قیافه اونا ک منو میدیدن خییییلی جالب بود.. خیلی..😄

من یه بار خونه مادرشوهرم بودم مهمون داشت مادر شوهرم بهم گفت برو واسه مهمون یکم گلاب بیار بدم منم رفتم سره یخچال اشتباهی الکل برداشتم ریختم توظرف دادم خانمه خورد حالش خراب شد

عشق ینی❤دخترم و باباش❤

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

یه بار چن سال پیش محرم که بود داشتم میرفتم بیرون دیدیم همو بعد احوالپرسی گف لعنت بر یزید هول شدم گفتم همچنین بلافاصله متواری شدم

مواظب افکار،گفتار و رفتار خود باشیم که میشود عادت،شخصیت و سرنوشت مان

ما۱۸روز بود عقد کرده بودیم برنامه جوری شد ک مامانم اینا میرفتن مسافرت ما هم با اونا رفتیم اولین شبی بود ک کنار هم بودیم نیم ساعتی بود رفته بودیم اتاق قصد خواب داشتیم ک یهو ی چیزی از من در رف من انقد خندیدم بیچاره مات مونده بود هی میگف تورو خدا یواش من بیشتر خنده م میگرف میگف اصن من بودم تورروخدا نخند فک میکنن چ خبره

یبار پدر شوهرم ببخشیدا عطسه زد گوزید منم تو عقد ...شوهرمم غش کرد از خنده تا اومد پاشه ایشونم ازش در رفت مرد از خجالتو خنده همه خانوادشو من مردیم از خنده 

🙏خداجونم شکرت واسه همه چی👪همیشه مواظب دختر یکی یدونم باش👯🙏

من یه دفعه با همسرم اوایل نامزدیمون بود با اعتماد بنفس کامل سینه سپر رفتم داخل یه کفش و کیف فروشی شیک بعد یکی از دخترای فروشندم روبرو واستاده بود خوشامد میگفت به همه نمیدونم چرا من یهو هول شدم برگشتم یه لبخند ژکوند زدم به دختره گفتم سلام خیلی خوش آمدید     

دیگه بعدشو براتون نگم چی شد که نامزدمو دختره از خنده داشتن زمینو میجوییدن  

💖خدا💖

دوران نامزدی یه بار شوهرم امد دنبالم منو برد خونشون نگو مهمون داشتن اونم پسر عموهای پدر شوهرم خلاصه رفتیم تو اتاق اونا از جاشون برامون بلند شدن منم هل شمو باهمه ی مردا دست دادمو روبوسی کردم الان بعد ده سال یادمون مییاد کلی میخندیم

با هرکسی به اندازه ی شعورش رفتار کن اینطوری کمتر عذاب میکشی

شوهر من برادرزادشو خیلی دوست داره تقریبا 4 ساله بود هی شوهر من بوسش میکرد برادرزادش گفت عمو نکن شوهرم گفت نه میخوام بوس کنم یه باره برادرزادش برگشت گفت برو مامانمو بوس کن(جاریمو)😂😂😂😂

شوهرم انقدر خجالت کشید رفت بیرون و در افق محو شد😄

زمان دانشگاه ترم آخر  کل کلاسمون با استاد زبان به مشکل خوردیم خیلی اذیت میکرد ما هم اعتصاب کردیم نرفتیم سرکلاسش

یه جلسه مدیر گروه اومد مشکل رو برطرف کنه من و دوستم تو کلاس نبودیم یعنی دیر رسیدیم

وارد کلاس شدیم داشتیم میرفتیم ته .. (استاد هم جلو کلاس نشسته بود) هی با بچه های ته کلاس چشم و ابرو میومدیم ماهم در حال حرکت  و اه و ایش میکردیم و ریز ریز میخندیدیم 

یهو چشمون افتاد به مدیر گروه  با اون سیبیل های کلفتش و ابروهای هشتش ته کلاس نشسته بود اخم کرده بود به ما😨😱

وای نمیدونستیم بخندیم یا گریه کنیم 🙈😂😂

ای ضایع شدیم ای ضایع شدیم😆😆😆


شمایی که داری امضای منو میخونی  بله با شمام   امیدوارم به تمام آرزوهای خوبت برسی 😇😚

رفته بودیم جمکران از طرف دانشگاه .هتل گرفته بودیم موقع نماز ظهر(که من عذرشرعی داشتم)نماز جماعت بود و یه آخوندم اومده بود پیش نماز بشه و خطبه قرائت کنه.رفتم بیرون نمازخونه که تو حیاط هتل بود.چون حال نداشتم بند کفشامو ببندم اولین دمپایی که گیرم اومد پام کردم تو حیاطش بگردم نیم ساعت بعدش دیدم آخونده و دانشجو ها دارن دنبال چیزی میگردن تو حیاط،نگو دنبال دمپایی آخونده بودن و من پام کرده بودم رفتع بودم  واسه خودم تنقلات خریدن و گشتن😁

😁یهو دیدم آخوند داره چپ چپ نگام میکنه 😨😄😄بهم گفت به شوخی بهت یاد ندادن پاتو تو کفش ملاجماعت نکنی؟حالا آخونده چشاشم شور بود منتظر بود من دندونامو بیرون بریزم.دوستامم میگفتن چش آخونده گرفتت😦

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز