اگه تاییپ قبلیمو خونده باشین میفهمین موضوع چیه با جاریم تو یه ساختمون الا من هرچی خاستم بخاطر رفتار های جاریم با شوهرم دعدا نکنم نمیشه دیشب ما رفته بودین تفریح بعد شوهرم همش این بچع جاریم دستش بود اصلا یه دقیقه هم نزاشتش زمین بعد باهاش بازی میکرد بردش داخل تاب بعد دیدم جاریم گفت ای کاش این جای شوهر من بود ببین چقدر با بچه بازی میکنه شوهرشم نشسته بود مادر شوهرم بود هیج کس هیچی نگفت الا برم بگم چرا گفته میگع مگه چیه چیز بدی نگفته همش که دست شوعدمه بچه این جاریمم باهاش ناز میکنه ولی وقتی پیش شوهرم نیس اصلا با پسرش ناز نمیکنه امدم به شوهرم گفتم میگه چیکار کنم که میگه نمیشه که من پسر برادرمو ناز نکنم یعنی واقعا نمیشه؟چرا نارحتی من براش مهم نیس براش میگم میگه سر چیز های الکی نارحت نشو این الکیه من چیکار کنم حالم خیلی بده😭😭😭😭
خب عموشه و حرفش درسته ،نمیتونه به خاطر زن برادرش ، از برادرزاده اش دست بکشه .. به جاش به جاریت بفهمون هر حرفی که به ذهنش اومد رو نباید به زبون بیاره
با جاریت تفریح نرو بھانہ بیار سرت درد میکنہ یا پریودی دلت خیلی دردمیکنہ خلاصہ یہ بھونہ جور کن بعدش ھم سریع خودت بچہ دارشو وقتی شوھرت انقد بچہ دوستہ مشکل رو ھم بیش ازحد کش ندہ جاریت یہ زری زدہ بیخیال
چه حرف زشتی زد جاریت بی حیااااااااااااااااااااااااااااااا
بچه نداری خودت؟
ارتباطتتون کمتر کن همه جا بچسب به شوهرت
حرف جاری تون گل به خودی بوده شما نباید حساس بشید
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
