اعصابم خورده 🙁

اصلا به مادرشوهرت نگو.

مشکلاتتونو دوتایی حل کنید.

ببخشیدا اما این کارو کنی بهش رو میدی تا دخالت کنه تو زندگیت

آره همینوبگودرکمال احترام ومحبت

بگومادرپدرم خیلی دلتنگش هستن وهمش میگن پس کی میاد

ن خوبه هنینجوری بگو

نمیشه ک همش تو بری

زیادم نرو از چشمشون میفتی

یا روتون تو روی هم باز میشه

به مادر شوهرت اصلا نگو 

با شوهرت صحبت کن 

از الان اجازه نده اینجور برخورد کنه 

از الان بساز شوهرتو که به حرفت باشه 

ن بابا با مادرشوهرت حرف نزنی

اول کاری باعث اختلاف خودتون نشو 

برنامه بذار ی دفعه خونه خودتون ی دفه اونجا 

مثلا شام دعوتش کن ک نتونه بگه نمیام 

من تو دوران عقدم چون شهر شوهرم دانشجو بودم همش میرفتم خونشون کلی واسشون عادی شدم.

بنظرم زیاد نرو.به مادرشوهرتم نگو چون اون نمیاد.خودت بهانه بیار یه مدت نرو

اگه مادرشوهرت عاقله بهش بگو اما اگه شوهرتم ازاون حساسات که دوست نداره مسئله شخصیتونو بدونن بدتر میشه خودت به شوهرت بگو دل مادرم تنگ شده

نه خوبه ،خوب کاری میکنی،مثل شوهر منه همش میخواد با خانواده خودش رفت و آمد داشته باشی،الان جلوشو نگیری بعدا بدتر میشه ها،

بگو بابات یا مامانت زنگ بزنم واسه شبی که میدونی باید بدی اونجا دعوتش کنن شام. وقتی هم اومد یه جوری تا صبح نگهش دار.  دقیقا کار مامان اونو مامان تو بکنه. 

اوایل ازدواج طبیعیه وابسته خانوادشه میخواد اونجا باشه کم کم  درست میشه صبور باش

حرفاتون یکم شبیه زندگیه منه 

ببینید رک بودن و اینکه حرفتونو بدون بی احترامی بزنید خیلی خیلی بهتره تا خودخوری کنید.خودتونو پیر این چیزا کنید.

برنامه برای زندگیتون داشته باشین.

هروقت مادرشوهر زنگ زد و گفت بیا.بگو ببینم برنامم چجوریه بهتون زنگ میزنم.

یکم فکر کن.نخواستی بهونه بیار.

به همسزت جدی بگو هر رفتی یا امدی داره.

ناراحت شد.بشه.نرو.تا توقعشو کم کنه.

البته محترمانه

بچه ۶ا راست میگن از اول هر طور رفتار کتی تا اخر همونجوری پیش میرین 'اگه الان کوتاه بیای بعد عروسی هم تمام تعطیلات و عید و سیزده باید با خانواده ایشون بری چون بهش خوش نمیگذره با خانوادت    پس از الان نوبتیش کن رفت و امدو

خیلی عالیه اینجوری

من.که.خودم حسابی بی تجربم.مامانم یادم داده.چون خیلی جوش درسامو کارامو میخوردم.نادرشوهرمم عین خیالش نبود😊