2777
2789

بچه ها من یه جاری دارم که از روز بله برون تو قیافه بود به حدی که همه پرسیدن از من چی شده بود شوهرم گفت به من گفته من جای خواهرت بودم باید از من نظر می خواستی همسرم هم گفت من انقدر بزرگ شدم که نظر کسی و برای ازدواج نگیرم 

خلاصه گذشت تو عقدمون هم خیلی اوکی نبود و تو قیافه بود 

تو هیچ مهمونی ندیدمش وقتی پاگشام کردن ندیدمش گفتن به خاطر امتحان بچه ش نیومده تا این که فهمیدم کلا با من مشکل داره بازهم گفتم بی خیال خب نمی خواد رابطه داشته باشه

گذشت و من جراحی کردم و حال بدی داشتم یکی دوبار زنگ زد به شوهرم حالم و پرسید ولی نه خودش نه شوهرش اصلا به من زنگ نزدن من ناراحت شدم اون زمان چیزی نگفتم چون می ترسیدم از روی خشم بد حرف بزنم بعدا خیلی به شوهرم گفتم گفت حق داری رفتار خوبی نداشت و دلیلش و نمی دونم

رفتارش و کاراش برام مهم نیست اما همسرم مرد خوبی و از من حمایت می کنه نمی دونم باید ازش بخوام این موضوع و از زبون خودش با برادرش مطرح کنه یانه مثلا بگه من ناراحت شدم یه طوری که بفهمن بی احترامی به من بی احترامی به اون هم هست یا مثل سابق بی تفاوت باشم  


یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

شاید جاریت شوهرتون برای کس دیگه در نظر داشته 

دیده با تو ازدواج کرده بهش بر خورده 

اصلا به رو خودت نیار فکر می‌کنه خیلی آدم مهمیه دیدیش احترامتو بزار ولی پیگیرش نباش همین پیگیر بودنا باعث میشه طرف فکرکنه خیلی شاخه اونوقت دم به دقیقه میخواد چس کنه روانتو آرامش زندگیتو بهم بریزه

از همین اول کار از آدمای سمی دوری کن

با خودت تکرار کنن جاری فامیل نیست دلسوز نیست محرم نیست 

از قدیم گفتن دو‌تا هوو سر یه سفره می‌نشینند دو تا جاری نه 


صبور باش و نادیده بگیرش

از ما بپرس ک بگوییم درد چیست مشتی صغیر مصلحت عام میکنند🤍 ترومای من این بود ک باید از خودم در برابر کسایی دفاع میکردم ک قرار بود مراقب من باشند

 خیلی حرصم میگیره از خودم ناراحتم که تو ذهنم بزرگ شده الان فردا روز تولد دخترش شوهرم می خواد کادو بده دوست دارم نده دوست دارم برای عروسیمون دو هفته مونده اطلاع بدیم دوست دارم بچه دارشدم تا وقتی به دنیا بیاد ندونند نمی‌دونم چرا انقدر خشم دارم شوهرم پدر نداره اینم تنها برادر و بزرگ‌ترش هست نمی دونم دردشون چیه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792