2777
2789
عنوان

حرو خدا بیاین من مقصرم یا شوهرم

193 بازدید | 14 پست

من ساییدگی زانو دارم روماتیسم درد لگن دارم  بعد غذا پخته بودم شوهدم گفت نمیخورم نیمرو بزن ،بعد دیدم نیس منم تازه پله هارو رفته بودم و خرید کرده بودم اومده بودم بالا ،بهش گقتم تو برو تازه من رفتم لگنم درد داره همیشه روزی ۱۰۰ بار پله هارو بالا پایین میکنی منم پام ننداختم روپام که کلا پله هارو نرم یه بار میگم امروز یه بار رفتم تو برو بیار  دیدم با تنفر نشسته سیب زمینی نگینی داشتم اوردم با ماست نخورد گفتم ماکارونی بیارم بخوری گفت نه ،بعد یکم دستو دلم لرزید همینا گفتم اما خوب از استرس چون خوشش نمیاد من میگم پله نمیرم ..  توصیح میدادم اونا میگفتم بعد داشتم میزفتم بیارم نداشت گفت نخواستم بیاری بعد خوابید 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

هیچکدوم شما دارد داشتی ایشونم گشنه اش بوده.همین.

اخه الان سوهرم از سر کار اومدنی گشادیش میشه یچیز بگم بیاره با وجود اینکه سوپری برا پدرش تو خونه خودمون طبقه پایین ..بعد صبح ها میبینیم نون نیس باید من برم وگرنه اقا با تنفر تمام پامیشه میزه سر کار هر زمان اگه پایین باشه بهش بگم نون میاره بالا ،خرید خونه هم همش با منه حین غذا پختن یا.. چیزی نباشه بایید من برم .. ولی خوب الان از سر کار اومده بود در حالت عادیم اینجور نیس که بگم فلان چیزی نیستا پاشو برو بیار بره بیاره ... ربی روغنی ..

باور‌نکردنیه چرا انقد کوتاه میای در برابرش کوفتم‌ نباید به این شوهر داد اصلا با این وضعیت سلامت بدن شما چرا خونه‌پله‌دار‌گرفتید باید بخاطر شما یه خونه بدون‌پله یا پله کمتر یا اسانسور‌دار‌میگرفت چرا انقدر طلبکاره

یه خواهر بزرگ‌تر که برای خواهراش قوی و حامیه یه زن مستقل که پشت شوهرش بهش گرمه یه دختر عاقل که هرجا بتونه به پدر مادرش هر کمکی باشه میکنه و اونا بهش افتخار میکنن یه مادر که پسر کوچولوش دوسش داره و یه آدم که از درون احساس پوچی ‌و تنهایی میکنه احساس ناکافی بودن تا حد خفگی آزارش میده و مدام داره از خودش میپرسه با زندگیم چیکار کردم ؟ و هرچی بیشتر میپرسه بیشتر غرق این سوال میشه!
اوووو خودت بهش این حس رو می دی مقصری. اینقدر ناز کشی نداره. نمی خورم. باشه نخور.

اخه نشسته بود سز میز منتطر بود لخرش من کوتاه بیام برم بیارم که من موندم تتا خودش بیاره نباورد از میز بلند شد رفت خوابید 

اخه الان سوهرم از سر کار اومدنی گشادیش میشه یچیز بگم بیاره با وجود اینکه سوپری برا پدرش تو خونه خودم ...

ین رفتار شوهرت خوب نبوده اما خب اونم خسته است.دنبتل مقصر نگرد وکشش نده.همین.فقط حال خودتو‌بد میکنید .یه روز که حالش خوب بود با زبون خوش همینا روبگو

اخه الان سوهرم از سر کار اومدنی گشادیش میشه یچیز بگم بیاره با وجود اینکه سوپری برا پدرش تو خونه خودم ...

اسی جای این توضیحات یکم هندونه زیر بغلش میذاشتی پامیشد بعنوان مرد خونه خرید میکرد .. دورهم نبود مغازه ک .. 

فقط 15 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

                  دُنبـالَم نَیـا ، اسـیر میشـی .. 🚶🏻                                              دَرخـواسـتِ دوسـتی رَدِ ! 

باور‌نکردنیه چرا انقد کوتاه میای در برابرش کوفتم‌ نباید به این شوهر داد اصلا با این وضعیت سلامت بدن ...

من فقط پله برام سخته دکتر گفت اصلا نباید پله بری من سر ساییدگی زانو شوهدم کلی عذابم داد یه دکترم نبرد انتطار داشت سالم سلامتم باشم الان روماتیسم دارم لگنم درد داره همش میترسم لگنمم بشه عین زانوم بیچاره بشم پول درمان اون ندارم لگنممم... بمونم... تاپیکا قبلم بخون داریمم جدا میشیم اون میخواد .خوب من درک میکنم از سر کار اومده حسش نداره بره یچیز بیازه اما در حالت عادی از سر کارم نمیومد شب بود اینا هم باید من میرفتم اما در حالت عادی روزی صدبار پله هارو بالا پایین میکنه میگم خوب یه بار  خونت یچیز لازم برو چی میشه 

شوهرم این همش میکوبه سرم دوساله اینجور شدم قبل اونم فاز جدایی داشتا اینم گاهی میگه البته دلیلش این نیستا ولی گاهی سرکوفت میکنه  یدونه پله تو این سن نمیری میگم من اونهمه میرم میام کارا خونه میکنم سر چی کم گداشتم که دزد دارما کلی اما باز پا میشم بدون نق نوق کارا خونه میکنم هیچ پولیم خرج نمیکنه انتظار داره سالم سلامتم باشم 

من فقط پله برام سخته دکتر گفت اصلا نباید پله بری من سر ساییدگی زانو شوهدم کلی عذابم داد یه دکترم نبر ...

خیلی متاسفم شرایط بدیه 

یه خواهر بزرگ‌تر که برای خواهراش قوی و حامیه یه زن مستقل که پشت شوهرش بهش گرمه یه دختر عاقل که هرجا بتونه به پدر مادرش هر کمکی باشه میکنه و اونا بهش افتخار میکنن یه مادر که پسر کوچولوش دوسش داره و یه آدم که از درون احساس پوچی ‌و تنهایی میکنه احساس ناکافی بودن تا حد خفگی آزارش میده و مدام داره از خودش میپرسه با زندگیم چیکار کردم ؟ و هرچی بیشتر میپرسه بیشتر غرق این سوال میشه!
اسی جای این توضیحات یکم هندونه زیر بغلش میذاشتی پامیشد بعنوان مرد خونه خرید میکرد .. دورهم نبود مغاز ...

میگفتم اخه برو بیار دیگه اولش با زبون بود اما بعدش یکم لحنم عوض شد میدونستم نمیره بیاره ولی خوب اخه منم نمیکشم دیگه تازه رفتم وسیله اوردم بدو نهار بپزم برا اقا بعد نخوردم ... یچیزم خواست که نبود باید دوباره میرفتم ...

ین رفتار شوهرت خوب نبوده اما خب اونم خسته است.دنبتل مقصر نگرد وکشش نده.همین.فقط حال خودتو‌بد میکنید ...

دنبال مقصر نیستم من خودم سرزنش میکنم میخوام ببینم مقصزم ؟ شوهرم اصلا درک نداره در حالت عادی هزار بار بهش میگم ... خودمم دوس ندارم از سر کار اومده چیزی نخوره بخوابه همیشه میرفتم به زور نه  که  قبراق باشم اخرشم اخه  اینهمه میرم از ترسش باز میگه یدوووونه پله نمیری با تنفر تو صحتا راجب جداییمون 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز