چند ساله ازدواج كردم اوايل خانواده شوهرم هر روز بهم زنگ ميزدن كه بيا اينجا و هر جايي هم ميخواستن برن منم ميبردن چون پايشون بودم و خواهر شوهرام نمي رفتن زياد خونه مامانشينا.تا اينكه من و خواهر شوهرم جفتمون نيني دار شديم و خواهر شوهرم هر روز بچش و ميبرد خونه مامانش اينطوري باعث شد ديگه اونا اصلا نه بهم زنگ بزنن حتي اگه ٢ هفته نريم اونجا اونا نميان پيشمون و سراغ بچم و نميگيرن منم خيلي حرص ميخورم و دايم با شوهرم دعوا دارم ميگم چرا هر روز ميرن خونه خواهرت و سراغ بچش و ميگيرن پيش پسر من نميان.تا حالا خيلي بهشون گفتم چه با لحن خوب چه تيكه پروندم كه چرا سراغ مارو ديگه نميگيرين ولي هميشه بهونه ميارن كه بهونه هاشون خيلي الكيه.مثلا ميرن پارك و به ما نميگن بعد عكس ميذارن تو اينستا يا واتس من متوجه ميشم كه رفتن.شوهرم خيلي طرف خانوادشه و قبول نميكنه حق با منه.از قديم گفتن رفت و آمد همش كه نميشه رفت باشه و ما فقط بريم اونجا خيلي هم زبون بازن ماماش زنگ ميزنه و ميگه پسرم خيلي دلتنگتونم چرا نمياين پيشم شوهرم هم با دعوا بايد من و ببره اونجا حس ميكنم ازشون متنفرم.كسي مثل من بوده؟
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
نميتونم بي خيال باشم خيلي حرص ميخورم همش تو فكر تلافي هستم اون يكي جاريم عين خيالش نيست اما من همش جوش ميخورم و بهش فك ميكنم برنامه سفر ريختم بهشون هم نگفتم وقتي رفتم عكس ميذارم تا اونا حرص بخورن😐
عزیزم بیشتر خانواده ها سالی چند بار میرن خونه بچه هاشون خوب طبیعی هست بچه ها بیشتر سر میزنند ...
آخه خونه خواهر شوهرم دقيقا هر روز ميرن اما خونه ما هميشه بهونه دارن اگه خونه همه به مساوي ميرفتن قبول اما اصلا سراغ بچم نميگيرن يا مثلا ميبينن من برا پسرم يه وسيله قشنگ گرفتم حرص ميخورن و ميرن ميگردن مثلش بخرن برا اون خيلي حسودن