داستان از این قراره که دایی بنده ار اول ازدواجش و حدودا سی ساله که با زنش مشکل داره
تو این سی سال هر سال زنش ۶ ماه از سالو بچهاشو ورمیداشت میرفت خونه باباش و اصلا پیداش نبود و ۶ ماه بقیش برمیگشت اونم اصلا نه بلد بود غذا درست کنه نه کار خونه میکرد داییم همش گشنه تشنه
تا اینکه ۴،۵ سال پیش وقتی داییم خونه نبود اومد اثاثارو بار کرد و بچهاشو ورداشت و رفت یه شهر دیگه و مثلا سالی سه ماه میومد میموند و بازم خبری از غذا و رسیدگی نبود
داییم تمام این مدت خرجشونو میدادو خودش تنها یه زنگم بهش نمیزدن یه سراغی ازش نمیگرفتن حتی بچهاش
مدتی پیش مهریشو گذاشت اجرا و حالا درخواست نفقه کرده درصورتی که داییم خرجیشونو میداد هر سه تا بچش رفتن شهادت دادن که داییم هیچ خرجی ای بهشون نمیداده
من حدودا یک ماه پیش ریکوئست دادم به دخترداییم توی اینستا و اونم قبول کرد اما قبل از این داستان شهادت دروغشون بود
از اون موقع ک فهمیدم حس بدی دارم یمخوام از فالور فالویینگام حذفش کنم چتم باهاش دارم ولی خب یکمم رودرواسی دارم چیکار کنم؟