من یه دوست دارم که از بچگی باهم خیلی دوست بودیم. قبل ازدواجم ارتباطها از بین رفت. من الان پانزده ساله ازدواج کردم اونم سه چهارساله ازدواج کرده. تازه دوباره پیداش کردم و کلی باهم چت کردیم و از خاطراتمون گفتیم. ولی یهو دیگه سرسنگین شد و جواب پیامهامو نمیداد. من از دیگران شنیدم همسر دوستم چون پزشک متخصصه خیلی خودشو میگیره و با فامیل رفت و آمد نداره . احتمال میدم به خاطر این که منو نمیتونسته دعوت کنه خونه شون سرسنگین شده. این هفته یه مراسم ختم باید برم اون دوستمم هست. نمیدونم چطوری باهاش برخورد کنم. خیلی دوستش داشتم ودلم میخواست رفت و آمد خانوادگی داشته باشیم اما اصلا دیگه جوابمو نداد. از یه طرف میخوام حالشو بگیرم، مثلا سلام کرد زل بزنم به چشمش بگم سین کردم جواب ندادم! باز میگم شاید مشکلات داره حالشو نگیرم فقط سرسنگین جواب بدم. نمیدونم چه کنم خیلی فکرم درگیره. همه ش دارم لعنتش میکنم که مجبورم کرده با کسی که دوستش دارم سرسنگین و بی تفاوت حرف بزنم😕