من ۱۳ سالگی ازدواج کردم یه شهر غریب وخیلی دور
دوتا بچه پسر دختر دارم ۷ و ۹ ساله
شوهرم معتاد به کراک وشیشه بود ازقبل ازدواج
بالای ۱۵ بار کمپ بردمش ترک نکرد که نکرد بخاطر مواد افتاد زندان دیگه صبرم تموم شد بعد ۱۰ سال زندگی
دست بچه هام گرفتم اومدم شهر خودم مازندران خونه و ماشین داشت ماشین به نام پسره۷ سالم
خونه هم به نام باباش
غیابی طلاق گرفتم. روی مهرم هم حضانت بچه هارو گرفتم
الان آس پاس. خونه مامانم زندگی میکنم. آنقدر هم سختم هست که دلم میخواد خودکشی کنم
پسرمم که عموهاش برداشتن بردن شهر خودشون گفتن ۱۵ شهریور میاریم حالا نمیدونم. بیارن یا نه پسرم خیلی ناسازگار یکسره میگفت بابا. بابا.
الان من چطوری به زندگی ادامه بدم. از همین الان دارم کم میارم
۲۳ سالمه. درس هم تا نهم خوندم
نگید بچه نمیاوردی. یا حداقل یکی میاوردی خودم همه چیرو میدونم.
میدونم مسئولیت بچه خیلی سخته مخصوصا پدرش هم معتاد باشه ولی این دوتا. اگه نبودن من تاحالا خودکشی کرده بودم
میشه راهنماییم کنید چکار کنم. چطوری ادامه بدم جا من بودید چکار میکردید. حالا شاید. سال دیگه مامانم یه خونه ۵۰ متری داره بده من زندگی کنم. الان دست مستاجره
راستی ما پول دار هم نیستیم پدر هم ندارم
میشه تو یه تاپیک دیگم پست بزارید اینو قفل کنم. خیلی ببخشید شرمندتونم بلد نیستم تاپیکارو پاک کنم واسه همین