دیشب خواب دیدم یه نفر شدید عاشقم شده و تو خواب دنبالم میومد و هی میگفت دوستت دارم و فلان
هرچی میگفتم نه و مزاحم نشو دنبالم میومد و اصرار میکرد
انگار با شوهرم تو خواب یه اتوبوس داشتیم،شوهرمو دم اتوبوس دیدم یواشکی که اون آقاهه نبینه پریدم تو اتوبوس و چهار دست و پا مثل نی نی ها رفتم ته اتوبوس که مرده از شیشه های اتوبوس نبینه من رفتم تو اتوبوس
شوهرمم هی میگفت چی شده چرا اینجور میای گفتم هیچی نگو بزار این بره و فهمید این دنبالمه
خلاصه تو خوابم این طرف با اینکه چهرشو میدیدم ولی غریبه بود کاملا از نظرم و نمی شناختمش
ولی برا منی که حس دوست داشته شدن از طرف همسرم ندارم تو خواب با اینکه فرار میکردم ولی ته دلم خوشحال بودم یکی اینطور عاشقم شده
خلاصه امروز صبح در زدن رفتم درو باز کردم مامور آب بود اول اصلا به چهرش نگاه نکردم و نفهمیدم همونه که تو خوابم بوده،دیدم مثل بقیه مامور آب ها که بعد سلام مستقیم میرن سراغ کنتور آب نبود
وایساد جلوم زل زد تو صورتم چنددقیقه احوالپرسی که سلام حال شما؟حالتون خوبه سلامتید و گرم گرفت که حس کردم وای نکنه آشناست نگاه چهرش کردم آنقدر فکر کردم دیدم عه همون آقاهه هست که چند هفته پیش به همراه همکاراش اومده بودن لوله کنتور ما تو کوچه شکسته بود درستش کرده بودن
اصلا یادم به خوابم نبود وقتی رفت خوابم یادم اومد
من اصلا چهره این آقا رو از قبل یادم نبود و روزی هم که اومدن لوله آب درست کردن حدود هفت نفر بودن و من اصلا قیافه این یادم نمونده بود
برام عجیب بود که چطور دیشب خوابش دیدم و چطور امروز اومد دم در بعدم که میخواست بره مستقیم مثل بقیه مامورها نگفت ممنون و بره چون کنتور جلو دره برگشت به طرفم و خدافظی گرمی کرد و رفت
روش که برگردوند سمت در دوباره برگشت نگاهم کرد
خیلیییییییی واضح زل میزد تو صورتم هم موقع ای که اومد هم خداحافظی
برام عجیب بود که چرا آنقدر نگاهم میکنه من تازه هم از خواب بلند شده بودم اصلا حواسم نبود و حوصله نداشتم،وقتی رفت متوجه این رفتارش و خوابم شدم
بچه سال هم نبوده سنش بالا بود جوون بود ولی بالا بود
شاید چهل و خورده ایش بود