قدر نشناس تر از خانوادم ندیدم سر صبح پاشدن رفتن بهشت زهرا من پاشدم نرفتم باهاشون کل خونرو جارو زدم گرد گیری کردم ظرفا از دیشب مونده بود سر ظرف شویی اونارو شستم انقدر بوی بدی گرفته بود که نگو چایی دم کردم که وقتی میان چایی تازه دم بخورن الان برگشتن میگن دروغ میگی چایی دم نکردی این مال دیشبه روش اب ریختی دوباره خودشون پاشدن دم کردن😐 دستم برا خواندان خودمم نمک نداره