همکار من یه خواستگار داشت که هر دو هم رو دوست داشتن اما بنا به دلایلی جدا شدن...آقا رفته دیروز به دوستم پیام داده و چند کار اداری از دوستم خواسته که تو واتساپ براش بفرسته که دیروز اداره تعطیل بود و لزومی نداشت اصلا...آقا همکارخانم میشه...دوستم میگه من همیشه به ایشون میگفتم واتساپ رو مثل خونه خودم میبینم چون هر دو با هم تو اون جا خوشیم...دوستم یه ماهی میشد بعد قطع با آقا وارد وات نمیشد..دیروز مشکوک شد و به من پیام داد که چک کنم واتساپ رو..دیدم تو پروفایل با یه خانم عکس گذاشتن...به نظرتون چرا اینجوری میخواسته دوستم رو بسوزونه...یا اصلا منظورش چی بوده...
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خب اصلا چرا به دوستم پیام داده و گفتهاصلا چه لزومی داشت بگه؟
سوزوندن
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی