2777
2789

سلام و عرض ادب ، وقتتون بخیر 


میشه بدونم چه جوری آشنا شدین، چگونه کارتون به ازدواج کشید ، نظر خانواده ها چی بود و الان از وضعیت رفتاری همسرتون راضی هستید؟


من درباره این موضوع اطلاعات کافی ندارم و راستش رو بگم ، عقاید اصلیم با این طرز از آشنایی کنار نمیاد، اما شرایطی برام پیش اومده که خیلی زیاد با این موارد مواجه میشم و نیاز دارم اطلاعاتم رو به کمک نظر شما دوستان آپدیت کنم تا بتونم بهتر در این باره مشورت بدم، از کمک شما پیشاپیش بی نهایت سپاسگزارم

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است...🐋💙

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من تجربه خوبی از این مدل آشنایی ها ندارم

🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)||

بله

شوهرم دوست پسر داییمه اما ما باهم شروع به صحیت کردم حین اشنایی متوجه شدم دوست خانوادگین از قدیییییم تا الان با همه خانوادم و بعدش خانوادم بخاطر سن من مخالفت کردن اما برای خود همسرم نه و حتی چون همسرم همچین شخصیتی بود راضی به نامزدی شدن و گفتن اگه هر کس دیگه بود به هیج وجه قبول نمیکردیم الانم خداروشک  رااااااضیم با همههههههه سختی ها (وی این را وقتی در خانه نیمه کارشان روی صندلی نشسته است و همسرش کار میکند و پشه تمامممممممم وجودش را میخورد و مانند معتادان یکسره خودش را میخاراند مینویسد)

چقد شیک صحبت کردی اسی 😁😁😁

بله من تجربش رو دارم 

مدل آشنا شدن تو این زمونه تنوع بیشتری داره خب نسبت به قدیم

مهم اینه که هر طوری که آشنا شدین به شناخت درستی از هم برسین

سن و بلوغ فکری هم خیلی مهمه، اینکه عاقلانه رفتار کنی و اسیر احساسات نشی و خط قرمز داشته باشی تو رابطه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز