وای وای یادم افتاد 😖
چقدر بی برنامه بودن ، بعدشم که یه جایی که حتی بز هم نمیتونه راه بره میگفتن اطراق کنیم و.... کلا جوری شد که اعصاب شوهرمم خرد شد بدجوری رانندگی میکرد. مادرشوهر هم که توقع داشت آدم صداش در نیاد تو این اوضاع 😏
دیگه از اون موقع دیگه نرفتم باهاشون