ده سال پیش انگار شوهرم به خواهرم که ۹ سالش بوده دست درازی میکنه دستش میکنه توشورت اون بازی و اینها شوهرم خیلی آدم پاک می دانستم الان انگار میخام برم بمیرم یا خواهر داره چرت و پرت میگه نمیدانم حرف کی را باور کنم حرف کی را حالم داره ازش بهم میخوره چه کار کنم چه کار کنم چه کار کنم دیگه حتی ازش چندشم میشه خدایا من چه کار کنم فک میکردم پاک تر ازاین آدم نیست
شما هم اصلا شوهرم منو نمیشناسی که راجبش هر جور میخای حرف بزنی
ببین ادما هرچقدرم بازیگر خوبی باشن بالاخره خسته میشن و خودشونو نشون میدن و مطمعن باش شوهرت اگه اونقدر به کثافت کشیده شده باشه که به ی بچه ۹ ساله دستدرازی کنه تا الان صددرصد خودشو ی جایی لو میداد خووتو که نمیخوای گول بزنی بشین کلاهت رو قاضی کن بعدش اگه حق رو به خاهرت دادی میخوای طلاق بگیری لازم نیست کسی بفهمه اگرم نخای طلاق بگیری بس حتی شوهرت هم نفهمه ولی بنظرم خاهرت زیاد باهات صادق نیست
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
شوهر من اگر میفهمید اسکرین شات پیامشو برمیداشت میرفت دادگاه ازش شکایت میکرد بعدشم یه چند سالی می ...
چرا خواهر تو بی ارزش میکنی چرا نمیگی اگه این اتفاق ها میافتاد خانواده شوهرت میگفتن حتما خودت یه کاری کردی که اون اجازه داده به خودش برای تو متن های ناجور بفرسته
باورت نمیشه این آدم کاری کرد که من حتی توی خونه با برادرم میترسم تنها بمونم برادرم اومد خونمون میخواست شب بمونه خونه ما همسرم زنگ زد گفت من نمیام بهش گفتم داداش یا پاشو برو خونتون بیا زنگ بزن مامان بیاد اینجا یه جوری شده وقتی شوهرم خونه نیست نمیتونم بزنم هیچ مرد دیگهای بیاد خونه میترسم پدرم برادرم از همه میترسم روح و روان من به هم ریخته من به این آدم میگفتم داداش. به چشم برادر میدیدمش خدا شاهده تازه یک سال بود ازدواج کرده بودم که این حرفا به من زد
چرا خواهر تو بی ارزش میکنی چرا نمیگی اگه این اتفاق ها میافتاد خانواده شوهرت میگفتن حتما خودت یه کار ...
ببین نمیخوام یه چیزی بگم ناراحت بشی ولی من امثال تو و امثال خواهرمو خوب میشناسم یه تایمی توی دادگستری کار کردم امثال شما رو خیلی زیاد دیدم میدونستن شوهرشون چه آدمیه ولی نمیخواستن قبول بکنن دلشون میخواست توی اون زندگی نکبت بار با اون آدم خوک صفت بمونن زندگی بکنن خواهر منم مثل تو فهمیده که شوهرش یه همچین آدمیه ولی همچنان داره با اون آدم زندگی میکنه تو هم دوست داری با اون آدم زندگی بکنی حالا دلایل خودتو داری که من اصلاً دلم نمیخواد بدونم ولی فقط اینو میخوام ازت بپرسم چی میشه آدم انقدر بدبخت میشه که به هر چیزی تن میده به این تم میده که شوهرش چشمش دنبال خواهرش باشه ولی به روی خودش نیاره یعنی اگه آدم با دست خودش مشت مشت قرص برنج بخوره شرافتش بیشتر از این مدل زندگی کردنه اگه دختر داری چطور جرات میکنی دخترتو پیش شوهرت میزاری شوهری که به خواهر زنش رحم نکنه به دخترش هیچ وقت رحم نمیکنه
نمیخواد به شوهر خواهرت بگی به خواهرت بگو میخوام رو در رو کنم پاشو یه روز بیا خونه من بچههات خونه ...
توکه اینقد ادم صادقی هستی چرا از شوهرت پنهون میکنی؟چرا به پدرو برادرت میگی؟چون درواقع این تویی که داری همه رو متهم میکنی خودت هستی که میترسی از منطقه امنت خارج بشی میترسی بگن کرم از خود درخته و شوهرت بد دل بشه اون موقع مادرت نزاشت چرا وقتی اومد جلو درت بجای خاهرت به شوهرت زنگ نزدی چرا بجای پدرت به شوهرت نگفتی ؟؟؟
توکه اینقد ادم صادقی هستی چرا از شوهرت پنهون میکنی؟چرا به پدرو برادرت میگی؟چون درواقع این تویی که دا ...
به شوهرم اتفاقاً گفتم همزمان هم به شوهرم زنگ زدم هم به پدرم گفتم اومده پشت در خونه من ساعت ۹:۳۰ یک ربع ۱۰ شب که شوهرم زنگ زده بود به شوهر خواهرم گفته بود ساعت یک ربع ۱۰ شب فلانی کاری داری رفتی خونه ما نقره به من زنگ زده میگه شما پایین ساختمون هستی زنگ زدی بهش که درو باز کنه بری بالا کاری چیزی داری وسیلهای چیزی میخوای بدی چون من خونه نیستم اگر به هوای من اومدی اونم برگشته بود گفته بود نه بچه اومده بودیم بیرون بیتابی میکرد آوردم ببینتش در صورتی که اصلاً خواهرزادم همراهش نبود پدرمم توی راه پله گرفته بود کشیده بودش کنار حسابی بازخواستش کرده بود ولی اون سری اول رو الان نمیتونم برم بگم چون اگر بگم اهرم مثل استارتر فکر میکنه من اومدم حسودی زندگیش رو دارم میکنم یعنی انقدر آدم کوته فکری میتونه باشه من اون موقع بچه بودم یه دختر ۱۹ ساله بودم و وقتی با مامانم گفتم که بزار بگم به شوهرم بزار اساماسشو نشون بابا بدم برگشت گفت نه زندگی خواهرت با یه بچه میپاشه مادرم به این فکر نکرد آدمی که چشمش دنبال خواهر زنشه آدم مناسبی برای زندگی نیست باید لطف بکنه در حق دخترش که این رو بهش بگه ولی نشست به نصیحت کردن و تهدید کردن من که نگو فلان نکن زندگی خواهرت میپاشه بچهاش بی بابا میشه فلان میشه
منم همچنین اتفاقی برام افتاده ۷ سالگی الانم ۱۸ ام بعد ۱۱ سال هنوز چیزی نگفتم میترسم و گفتنش فرقی نمی ...
من درکت میکنم چی میگی چون این اتفاق برای خودم افتاد و من نتونستم از خودم دفاع بکنم و مادرم اجازه نداد به کسی بگم که از من حمایت بکنه و من تنهایی این زخمو کشیدم به دوشم مجبورم با این آدم سلام علیک کنم مجبورم تو مهمونی و اینور اونور ببینمش توی چشمش نگاه کنم و به روی خودم نیارم
به شوهرم اتفاقاً گفتم همزمان هم به شوهرم زنگ زدم هم به پدرم گفتم اومده پشت در خونه من ساعت ۹:۳۰ یک ر ...
فکر نمیکنی کمی بد بین شدی اخه گفتی شوهرم بفمه ال میکنه بل میکنه ولی درکمال متانت زنگ زده به طرف از اون طرف میگی از برادرم هم میترسم ببین بهتره با ی تراپیست حرف بزنی
من شخصی میشناسم که مثل شما احساس میکنه همه مردا بهش نظر دارن حتی پدرشو خونش راه نمیده میگه بد نگا میکنه میگه راننده تاکسی میگه شوهر نداری بیا رن من بشو و همیشه تنها سوال من اینه راننده تاکسیا از کجا میفهمن ایشون بیوه هست ؟