ی رفیقی داشتم بعد فهمیدم دشمنی خانوادگی داره باهام بعم نزدیکم شده خدا رو شکر زود فهمیدم قبل ضربه زدن کات کردم
کلا ی کفش داشت
سه تا روسری رنگ و رو رفته
دو سه تا مانتو فقط یکیش شیک بود ما بقی رنگ و رو رفته
یک تبکه طلا نداشت
دو تا انگشتر زنگ زده داشت کلا
بعد می گفت بابا بزرگم از دبی کلی وسایل گرون و مارک برام میخره و کلی پولداریم
ولی من داشته هامو قایم میکردم اون پز نداشته شو میداد