بعضیا کلا رمزی زندگی میکنن و غیرطبیعی پنهون میکنن مسائل عادی و طبیعی رو.
دخترخاله ی منم یکدفعه دو شنبه گفتن پنجشنبه جشن عقده
همه فامیل مونده بودن که اینا بله برونشون کی بوده و اصلا یهوووووو چیشد
بعدجالبه که باهمه فامیل هم رفت امد داشتن ولی حتی مامان من هم متوجه نشده بود این خانم نامزده انگار میترسیده از دستش بگیرن
نصفی که سر عقدش نرفتن گفتن بله برون خودتون بودین عقد هم خودتون برپاکنید
مارفتیم عقدش ولی به دختره گفتم شوهرتو قائم نمیکردی مگه چشه بنده خدا،والا ماجز ارزوی خوشبختی هیچ کاری نداشتیم جیزی هم نیست که بگی چشم میخوره.
حالا ایشالله قسمت خووهرت که شد داماد بعدی زودتر خبرمون کنید زشته ادم شوهرشو تو۷ تاسوراخ قائم کنه انگار چشه پسر مردم والا همینجوریشم خدا خوب هواتوداشته که این پسر قیافه و خانواده براش مهم نیس.
هی الکی گفتن اینا یه هفته پیش اومدن خاستگاری درحالیکه از جاهای دیگه خبردار شده بودیم که معلوم نیست دویاسه ماهه دارن میرن و میان.
فقط واسه عقد و چاپیدن و کادوجمع کردن فامیلو صدامیزنن